loading...
error me
اعلانات

-سلام عزیزان امروز من به شما سایتی معرفی میکنم که خیلی شما هم مشتاق دیدن همچین سایتی بودین بروی عکس کلیک کنید تا بفهمید من چی میگم

-برای اطلاع یابی از مطالب جدید سایت به خبرنامه عضوشوید

- مطالب درخواستی خود را در قسمت تماس با ما مطرح کنید.

- کپـی برداری از مطالب سایت فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

-مطالب های خود را برای درج در سایت، به شماره 09364816549 ارسال کنید.

- هواداران سایت تنهایی ، سایت رو با نام سایت تنهایی در وب خود لینک کنند !

- ارتباط با من :   weblog:errorSMS.loxblog.com   Yahoo ID:mokhtarpora@yahoo.com





error بازدید : 74 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (0)

شهید شیرخوار کربلا، حضرت علی اصغر علیه السلام


شیخ مفید(ره) در کتاب الارشاد خود، هنگام نام بردن فرزندان امام حسین علیه السلام از امام سجاد علیه السلام با تعبیر علی اکبر و از حضرت علی اکبر با تعبیر علی اصغر یاد می کند و می نویسد:

كانَ لِلحُسَینِ علیه السلام سِتَّةُ أولادٍ : عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ الأَكبَرُ ، كُنیَتُهُ أبو مُحَمَّدٍ و اُمُّهُ شاه زَنانُ بِنتُ كِسرى یَزدَجَردَ و عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ الأَصغَرُ ، قُتِلَ مَعَ أبیهِ بِالطَّفِّ ... و اُمُّهُ لَیلى بِنتُ أبی مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِیَّةُ.

امام حسین علیه السلام، شش فرزند داشت: على اكبر كه كنیه اش ابو محمّد و مادرش شاه زنان، دختر یزدگرد، شاه ایران بود. على اصغر كه با پدرش در كربلا كشته شد و مادرش لیلا، دختر ابو مُرّة بن عروة بن مسعود ثقفى بود.

در ادامه می نویسد:

و عَبدُاللّه ِ بنُ الحُسَینِ ، قُتِلَ مَعَ أبیهِ صَغیرا ؛ جاءَهُ سَهمٌ وهُوَ فی حِجرِ أبیهِ فَذَبَحَهُ(1)

عبداللّه بن حسین كه در كودكى با پدرش كشته شد. تیرى آمد و او را در دامان پدرش ذبح كرد.
سلام بر عبداللّه بن الحسین، كودك شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تیپده كه خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت كند حَرمَلَه بن كاهِل اسدى و همراهانش را كه به او تیر زدند

مطالب السؤول از آن کودک شیرخوار با همین تعبیر علی اصغر یاد کرده و می نویسد:

فَأَمّا عَلِیٌّ الأَكبَرُ ، قاتَلَ بَینَ یَدَی أبیهِ حَتّى قُتِلَ شَهیدا . وأمّا عَلِیٌّ الأَصغَرُ جاءَهُ سَهمٌ و هُوَ طِفلٌ فَقَتَلَهُ(2)

على اكبر، كه پیشِ روى پدرش جنگید تا به شهادت رسید. على اصغر كه در حالى كه كودكى بیش نبود، تیرى به او رسید و كشته شد.

در «زیارت ناحیه مقدّسه» آمده است :

السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ .

سلام بر عبداللّه بن الحسین، كودك شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تیپده كه خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت كند حَرمَلَه بن كاهِل اسدى و همراهانش را كه به او تیر زدند.

تا اینجا ثابت شد که حضرت علی اصغر نامش عبدالله است و نیز هنگام شهادت کودک شیرخواری بیش نبوده است؛ اما در مورد اینکه آیا شش ماهه بوده است (آنگونه که مشهور شده است) یا نه؛ دانش نامه امام حسین علیه السلام می نویسد:

باید توجّه داشت آنچه مكرّر شنیده مى شود كه آن كودك ، شش ماهه بوده ، سند معتبرى ندارد. منشأ این سخن ، احتمالاً نسخه منتشر شده مقتل ضعیف منسوب به ابو مِخنَف باشد كه در آن آمده : «از عمر او (على اصغر) شش ماه گذشته بود» . گفتنى است كه این سخن ، نه تنها در هیچ منبع معتبرى نیامده است ؛ بلكه در نسخه خطى اى از همین كتاب نیز ـ كه در كتاب خانه تخصّصى حدیث (قم / دار الحدیث) ، موجود است ـ این جمله نیامده است البته گزارشى از «یك ساله بودن» وى ، در تاریخ بلعمى آمده است .(3)



چگونگی شهادت علی اصغر علیه السلام

سید بن طاووس (ره) در کتاب الملهوف خود می نویسد:

هنگامى كه حسین علیه السلام، شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت كه خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعى هست كه از حرم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، دفاع كند؟ آیا یكتاپرستى هست كه در باره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسى هست كه به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یارى دهنده اى هست كه به خاطر خدا، ما را یارى دهد؟»

پس صداى زنان، به ناله برخاست. امام علیه السلام، به جلوى درِ خیمه آمد و به زینب علیهاالسلام فرمود: «كودك خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظى كنم» .

او را گرفت و مى خواست او را ببوسد كه حَرمَلة بن كاهِل ، تیرى به سوى او انداخت كه در گلویش نشست و او را ذبح كرد .

امام علیه السلام به زینب علیهاالسلام فرمود: «او را بگیر !» سپس، كف دستانش را زیر خون [ گلوى او ]گرفت تا پُر شدند. خون را به سوى آسمان پاشید و فرمود: «آنچه بر من وارد مى شود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست» .

امام باقر علیه السلام [در باره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یك قطره هم به زمین، باز نگشت.»(4)

شیخ مفید (ره) می نویسد:

حسین علیه السلام جلوى خیمه نشست . فرزندش عبداللّه بن حسین را كه خُردسال بود، برایش آوردند . امام علیه السلام ، او را در دامانش نشانْد . مردى از بنى اسد ، او را با تیرى زد و ذبحش كرد . حسین علیه السلام ، خون او را گرفت و هنگامى كه كفِ دستش پُر شد ، آن را بر زمین ریخت . سپس گفت : «پروردگارا ! اگر یارىِ آسمانى ات را از ما دریغ داشتى ، آن را براى جاى بهترى قرار بده و انتقام ما را از این مردم ستمكار ، بگیر» سپس ، آن كودك را آورد و كنار كشتگان خاندانش قرار داد.(5)

تذكرة الخواصّ به نقل از هشام بن محمّد می نویسد :

وقتى حسین علیه السلام دید كه آنها بر كُشتن او پافشارى مى كنند، قرآنى را گرفت و آن را باز كرد و بر سرش نهاد و ندا داد : «كتاب خدا و نیز جدّم محمّد ، فرستاده خدا ، میان من و شما [ ، داورى كند ] . اى مردم ! براى چه خونم را حلال مى شمرید ؟!»
اى قوم ! اگر بر من رحم نمى كنید ، بر این كودك ، رحم كنید، در این حال، مردى از آنان، تیرى به سوى او انداخت و ذبحش كرد. حسین علیه السلام مى گریست و مى‌گفت: «خدایا ! میان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را یارى دهند، امّا ما را كُشتند، داورى كن

همچنین حسین علیه السلام به سوى یكى از كودكانش كه از تشنگى مى گریست ، رفت . او را بر سرِ دست گرفت و گفت :

یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ

«اى قوم ! اگر بر من رحم نمى كنید ، بر این كودك ، رحم كنید» .

در این حال، مردى از آنان، تیرى به سوى او انداخت و ذبحش كرد. حسین علیه السلام مى گریست و مى‌گفت: «خدایا ! میان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را یارى دهند، امّا ما را كُشتند، داورى كن» .

در این هنگام، از آسمان، ندایى رسید: «او را وا گذار ـ اى حسین ـ ، كه او را در بهشت، شیر مى دهند».(6)

خوارزمى در مقتل الحسین علیه السلام می نویسد :

حسین علیه السلام هنگامى كه با فاجعه[ ى از دست دادن] خاندان و فرزندانش رو به رو شد و جز او و زنان و كودكان و فرزند بیمارش كسى نمانْد، ندا داد: «آیا مدافعى هست كه از حرم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله دفاع كند؟ آیا یكتاپرستى هست كه در حقّ ما، از خدا بهراسد؟ آیا فریادرسى هست كه به امید خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاورى هست كه به خاطر پاداش خدا، به ما كمك كند ؟»

صداى زنان، به گریه و ناله، بلند شد . حسین علیه السلام ، به جلوى درِ خیمه آمد و گفت: «على، كودك خردسال را ، به من بدهید تا با او خداحافظى كنم» .

كودك را به او دادند . امام علیه السلام او را مى بوسید و مى گفت : «واى بر این مردم كه طرفِ دعوایشان، جدّ توست !» .

همان هنگام كه كودك در دامان حسین علیه السلام بود، حَرمَلة بن كاهِل اسدى، تیرى به سوى او پرتاب كرد و او را در دامان ایشان ذبح كرد. حسین علیه السلام، خون او را گرفت تا آن كه كفِ دستش پُر شد. سپس، آن را به سوى آسمان پاشید. سپس، حسین علیه السلام از اسبش فرود آمد و با دسته شمشیرش، چاله اى براى او كَنْد و او را به خونش آمیخته كرد [و به خاك سپرد] و بر او درود فرستاد.(7)



هادت علي اصغر حسين(عليه السلام)


«عبدالله بن الحسين» طفل شيرخوار امام حسين(عليه السلام) مشهور به «علي اصغر» بود. نام مادرش «رباب» دختر «امرء القيس بن عدي بن اوس بن جابر بن کعب بن عليم بن جناب بن کلب» بود. مادر رباب «هند الهنود» دختر «ربيع بن مسعود بن مضاد بن حصن بن کعب بن عليم بن جناب»(1) بوده است. در واقع «جناب» جد اعلاي پدري و مادري حضرت علي اصغر(عليه السلام) مي‌باشد.

عبدالله در مدينه النبي(عليه السلام) ولادت يافت.(2) سماوي مي‌گويد: اين که برخي گفته‌اند علي اصغر در کربلا ولادت يافته است، چندان درست نيست. در مدح رباب همسر گرامي او شعري به امام حسين(عليه السلام) داده شده است:

«اعمرك انني لاحب دارا تكون بها سكينة والرباب

احبهما و ابذل جل مالي و ليس لعاتب عندي عتاب(3)

«به جانت قسم، من خانه‌اي را دوست دارم که در آن سکينه و رباب باشند؛

آنها را دوست دارم و تمام مالم را براي آنها خرج مي‌کنم و هرگز خسته کننده‌اي مرا خسته نخواهد کرد.»

امرء القيس سه دختر خود را در مدينه به ازدواج حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) و امام مجتبي(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) در آورد که عبدالله و سکينه حاصل ازدواج رباب با امام حسين(عليه السلام) است.(4)


وداع امام با شيرخواره(عليه السلام)

اصفهاني و طبري و ديگران گزارش کرده‌اند: که امام حسين(عليه السلام) از حيات خود مأيوس شده بود.(5)(يعني مي‌دانست كه ديگر آخر عمرش است) آن حضرت به سوي خيمه‌گاه بازگشت و آل ابيطالب همگي به شهادت رسيده بودند. آن حضرت در برابر خيمه‌ها نشست(6) تا قدري بياسايد. طفل خود - علي- را طلب کرد تا با او وداع کند. خواهرشان حضرت زينب (سلام الله عليها) آن شيرخواره را در دست گرفت و در دامان امام نهاد. امام او را در دامن خود نشانيد و بوسيد.(7) پس از آن فرمود: بعدا لهولاء القوم اذا كان جدك مصطفي خصمهم(8)؛ اين قوم از رحمت الهي دور باشند، هنگامي که جدت مصطفي دشمن آنها باشد» سپس امام، علي را به سوي قوم آورده و براي او طلب آب کردند.



شهادت علي اصغر(عليه السلام)

امام به علي مي‌نگريست که ناگاه تيري به گلوي علي نشست و او را ذبح کرد.(9) در اين هنگام «حرمله بن کاهل اسدي» با تيري علي را نشانه گرفت و او در دست امام ذبح شد. آن حضرت دست خود را زير گلوي او گرفت، دستش پر از خون شد و آن را به جانب آسمان پاشيد.(10)

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: هرگز قطره‌اي از آن خون به زمين نريخت.»(11)

سيد بن طاووس اينگونه گزارش کرد: امام حسين(عليه السلام) طفل را از دست خواهرش زينب گرفت و جلو آمد تا او را ببوسد که ناگاه تيري آمد و کودک را ذبح کرد. علي را به دست خواهر داد و فرمود: «او را بگير»، سپس خون‌ها را به آسمان پاشيد و با خداوند سخن گفت.(12)


حوادث پس از شهادت علي(عليه السلام)

سپس امام حسين (عليه السلام) فرمود:«هوّن بي، ما نزل بي انّه بعين الله(13)؛ پروردگارا هر چه بر سر من مي‌آيد، در برابر چشمان توست؛ از اين رو (همگي) بر من آسان است.» سپس ادامه دادند: «پروردگارا اگر ياري‌ات از آسمان را از ما دريغ داشتي پس آن (نصر و ياري) را براي کسي (مهدي) که از ما بهتر است قرار ده، و انتقام ما را از اين ستمکاران بگير. و آنچه بر ما مي‌گذرد ذخيره آخرتمان قرار ده.»(14)

و نيز گزارش شده که امام(عليه السلام) به درگاه خداوند چنين عرض کرد: «پروردگارا! تو شاهد بر قومي هستي که آنها شبيه‌ترين مردم به رسول تو محمد(صلي الله عليه و آله) را کشته‌اند»(15) به دنبال اين سخنان امام بود، كه ندايي شنيده شد: دعه يا حسين فانّ له مرضعاً في الجنه(16)؛ اي حسين! علي را واگذار، او در بهشت دايه‌اي خواهد داشت» پس از آن امام، علي را از اسب پايين آورد و براي او با شمشير، قبري حفر فرمود و بدن کوچکش را دفن کرد. بدن کودک، غرق در خون شده بود. امام بر او نماز گزارد.(17) و نيز گفته شده که او را در کنار ساير شهيدان اهل بيت نهاد.(18)



درسي که مي‌توان گرفت:

امام حسين(عليه السلام) علي اصغر را چون علي اکبر شبيه‌ترين مردم به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) معرفي کرد؛ از اين رو اگر علي در اين معرکه شهيد نمي‌شد، به مقام عصمت گام مي‌نهاد؛ گو اين که در آن لحظه هم آنگونه بود.


نوزادي شهيد در كربلا

يعقوبي مي‌گويد: امام (عليه السلام) بر اسب خود سوار و عازم ميدان بود، کودکي که در همان ساعت متولد شده بود نزد آن حضرت آوردند. امام (عليه السلام) در گوش فرزند خود اذان گفت و کام او را برداشت. در آن هنگام تيري به حلق آن طفل اصابت کرد و او را به شهادت رسانيد. امام آن تير را از حلق طفل بيرون کشيد و کودک را به خونش آغشته ساخت و گفت: «به خدا سوگند، تو گرامي‌تر از ناقه (ناقه صالح) در پيشگاه خداي تعالي هستي و جد تو رسول خدا، نزد خداوند گرامي‌تر از صالح پيامبر است» آنگاه بدن خون آلود کودک را نزد ساير فرزندان و برادرزادگان خود نهاد. (19)

سماوي مي‌گويد: اين که برخي گفته‌اند حضرت علي اصغر در کربلا ولادت يافته چندان درست نيست.(20) شايد هم عبدالله رضيع در کربلا به دنيا آمده و غير از حضرت علي اصغر(عليه السلام) باشد.


معماي موضوع برادران علي اکبر ، علي اوسط و علي اصغر در نزد ما شيعيان

در روايات شيعه که بر پايه کسب ثواب عظيم هنر بي هنري گرياندن و گريستن به گزاف براي شهداي کربلا به وجودآمده اند از نام علي اصغر -که طبق کتب تاريخ در کربلا جنگيد و به همراه پدر و ديگر همراهان به شهادت رسيد- مرثيه سازان طفل شيرخواري را مجسم ساخته اند که از تشنگي صحراي کربلا بيتاب شده بود و حسين غيرتمند هم به طلب آب وي را پيش محاصره کنندگان آورد و برايش آب طلب نمود و حرمله هم نظير ميدان مسابقه هنر بي نظير تيراندازي را بر گلوي طفل شيرخوار از خود نشان داد...(چه اشکهاي بيخودي که در شرح اين واقعه خيالي جانگداز که نريخته ايم). ولي از همين مطالب با ذکر جزئيات بايد به درستي اساس اين روايتها شک کرد چه بچه شيرخوار با شير مادر رفع گرسنگي و تشنگي ميکند و از امام حسين غيور هم که از سر غيرت تسليم يزيد نشد به دور بوده که جلو دشمنان تن بدين خفت دهد و افزون بر اين بچه شيرخواره خود را در هدف تير دشمنان قرار دهد. موافق روايت طبري طفلي از پسران حسين؟ يا حسن به نام عبدالله در واقعه کربلا از حرمله تير خورد و شهيد گرديد: طبري جايي دقيقاً از عبدالله بن حسن بن علي نام نام مي برد که در واقعه کربلا شهيد شد و گويد مادرش کنيز( به نام ام رباب؟) بود، حرمله بن کاهل تيري بزد و اورا بکشت و پيشتر از زبان علي بن حسين (که طبري داراي تمايلات شيعي گرايانه او را علي اصغر مي نامد) به ابن زياد ميگويد برادري داشتم علي-نام که کسان تو اورا بکشتند( اين بدان معني است که فقط يک علي بن حسين در واقعهً کربلا شهيد شده است). طبري در اين رابطه با ترديد از عبدالله بن حسين بن علي از مادري به نام ام رباب نيز نام مي برد که گويا در واقعه کربلا شهيد شده است. به بيان روشن روايت وجود عبدالله به عنوان فرزند حسين اساساً مشکوک مي نمايد. ظاهراً شباهت نام حسن و حسين، از نام عبدالله بن حسن، عبدالله بن حسين را پديد آورده است. چه نام قاتل عبدالله بن حسن بن علي يعني حرمله همانست که قاتل علي اصغر اساطيري به شمار مي آيد. چون خود نام دو عبدالله (بندهً خدا) نشان ميدهد که وي به هر حال وي علي اصغر نام نداشته است. ثانياً علي اکبر به ظن غالب همان علي بن حسين معروف به زين العابدين است که در واقعه عاشورا زنده ماند و آن ديگري که هم علي اصغر نام داشته و به سهو يا به عمد علي اکبر هم معرفي گشته به همراه پدر جنگيده شهيد شده است. روحانيون و مرثيه سرايان ما براي توجيه وجود علي اکبر (يا علي اصغر) فرضي شهيد شده درفاجعه کربلا درکنار نام علي اصغر، نام علي اوسط را اختراع کرده اند تا بدين وسيله موضوع افسانهً شهادت علي اکبر(در واقع اصغر بالغ) و يا علي اصغر شيرخوار شش ماههً فرضي کربلا را توجيه نمايند. مي دانيم که توجيهات ناروا و ظاهر الصلاح اساس کارمرثيه ثرايان ايراني بوده و مي باشد. در حالي که مي دانيم دومين فرزند علي- نام خانواده حسين علي القاعده بايد علي اصغر نام ميگرفت و نه اينکه نام فرزند علي- نام دومي را علي اوسط گذاشته و منتظر فرزند ذکور ثالثي باشند تا وي را علي اصغر نامگذاري نمايند. اگر فرض کنيم اختلاف زماني چنداني بين تولد علي اوسط فرضي با علي اصغر نبوده در اين صورت بايد علي اصغر و علي اکبر فرضي شهيد کربلا هردو در واقعه کربلا در سن بلوغ به سر برده باشند که اين فرض هم با روايات منسوب به کربلا کاملاً ناسازگار است. ثانياً رواياتي هم که مربوط به علي اکبر شهيد کربلا مي باشد جملگي رنگ و بوي افسانه اي دارند و نشان ميدهند همانطوريکه طبري آورده يک فرزند کبير علي-نام حسين در کربلا شهيد شده و آنهم همان علي اصغر بالغ بوده است که از علي اکبر(زين العابدين) سن کمتري داشته است. در اين رابطه گفتني است جايگاه مادري شهربانو/ احرار افسانه اي از دختران يزد گرد سوم هم که به عنوان مادر ايراني علي اکبر (زين العابدين) ذکر شده، ساخته و پرداخته ايرانيان طرفدار خاندان علي بوده است تا قلوب ايرانيان را به سمت آلترناتيو خاندان علي در مقابله با بني اميه و بني عباس رهنمون گردانند و اين ترفند کاملاً کاري از آب در آمده است. براي آشنايي با نظرات و گفتار خود علماي شيعه در اين باب مطالبي را در اين باره از سايتهاي معتقدين شيعه اثني عشري نقل مي نمائيم:
در بيان عدد اولاد حضرت امام حسين عليه السلام
(بر گرفته از سايت تخصصي امام حسين و علي اصغر)
شيخ مفيد (ره) فرموده كه آن حضرت را شش فرزند بود چهار تن از ايشان پسران بودند :
1 - علي بن الحسين الاكبر ( امام سجاد (ع) ) و كنيت او ابو محمد است و نام مادرش شهربانو يا شاه زنان ـ دختر كسري يزجرد ( دختر يزدگرد پادشاه ساساني ) ـ است . (1)
2 - علي بن الحسين الاصغر معروف به علي اكبر كه در كربلا با پدرش شهيد شد (به شرحي كه در سايت آمده است) و مادرش ليلي دختر ابومره بن عروه بن مسعود ثقفيه است. او براساس گفته‎ ي شيخ مفيد در ارشاد، دو سال پس از وفات جدّش علي(ع) در روز عاشوراي سال 42 هـ.ق، متولد شد و اولين فرد از بني ‎هاشم بود که به ميدان رفت، وقتي اذن ميدان خواست، امام(ع) به او اذن ميدان داد و نگاه نوميدانه ‎اي به او کرد و اشکش سرازير شد و گريست و فرمود:(2) 'خدايا! گواه باش جواني را به ميدان مي فرستم که شبيه ترين مردم به پيغمبر تو، در خلقت و اخلاق، گفتار است، ما هر وقت مشتاق ديدار پيغمبرت مي شديم، به روي او نکاه مي کرديم .' (3)
3 - جعفر بن الحسين است و مادر او زني از قبيله قضاعيه، او در حيات پدر وفات يافت و اولادي نداشت .
4 - عبدالله ( معروف به حضرت علي اصغر ) و او نيز در كربلا در كنار پدر به زخم تيري شهيد گشت (كه در فرازهايي از عاشورا آمده است .) مادرش رباب، ـ دختر امرء القيس ـ مي‎باشد. امرء القيس در مدينه سه دخترش را به ازدواج اميرالمؤمنين(ع) و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) درآورد که داستانش مشهور است. رباب به همسري امام حسين(ع) درآمد و سکينه و عبدالله، فرزندان حسين(ع) از رباب مي‎باشند. اما دختران : 5 ـ يكي سكينه است كه مادر او رباب دختر امرء القيس است . سکينه روز پنجم ماه ربيع الاول سال117هـ.ق وفات کرد؛ وفات خواهرش فاطمه نيز همان سال است.(4) 6 ـ و دختر ديگر فاطمه نام داشت و مادر او ام اسحاق دختر طلحه بن عبيد الله تيميه است.
كه البته در تعداد فرزندان حضرت امام حسين (ع) تا 9 تن نيز روايت شده است .علي بن عيسي الاربلي در 'کشف الغمة' گفته: اولاد حسين(ع) ده تن بودند؛ شش پسر و چهار دختر. سه تن از پسران وي علي نام داشته‎اند و محمد و عبدالله و جعفر. علي اکبر در کربلا در برابر پدر جنگيد و شهيد شد و علي اصغر صغير را تير زدند؛ همچنين گفته‎اند که عبدالله نيز با پدر کشته شد. دختران او زينب و سکينه و فاطمه بودند. نسل امام حسين(ع) از علي اوسط، يعني زين العابدين(ع) است؛(5) البته قول قوي و قريب به صحت و نظر شيخ مفيد است. پس در خاتمه مي‌توان گفت غير از امام سجّاد‌(ع) و جعفر بن الحسين‌(ع) تمام فرزندان ذکور امام حسين(ع) در کربلا به شهادت رسيدند.
برگرفته از کتاب منتهي الامال، صفحه 658 1) بحارالانوار، ج 45، ص 329 الارشاد، ص 253 نفس المهموم، قم، ص 524، کشف الغمة في معرفة الائمه، ص 214 2) اللهم اشهد أنه قد برز اليهم غلام اشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولک، و کنّا اذا اشتقنا الي نبيّک نظرنا اليه3) نفس المهموم، ص 308 4) نفس المهموم، ص 530 5) کشف الغمة، ص 214، بحارالانوار، ج 45، ص 331
حضرت على اكبر(عليه السلام)
يكى ديگر از تاريخ سازان و ناموران نهضت كربلا، على اكبر(عليه السلام) است.
بعضى از تاريخ نگاران مى نويسند: معاويه كه بر اساس سياست اهريمنى خود، در زدودن نام مولاى متقيان، على(عليه السلام) تلاش مى كرد، وضعيتى را ايجاد كرده بود كه كسى نتواند فرزند خود را «على» نام نهد، ليكن على رغم دشمنى هاى وى، امام حسين(عليه السلام) نام همه پسران خود را على نهاد; على اكبر (شهيد معروف) على اوسط بود و طفل شيرخواره اى كه در آغوش پدر هدف تير خصم قرار گرفت، علىّ اصغر نام داشت. گرچه على اكبر، امامِ سجاد(عليه السلام) است ولى از آن جهت كه دو تن از پسران امام حسين(عليه السلام) به درجه شهادت رسيدند كه يكى كوچك و ديگرى بزرگ بود، ارباب مقاتل شهيد بزرگ تر را «اكبر» لقب دادند; لذا على اكبر در كتب مقاتل به كسى گفته شد كه در واقع على اوسط است.
ابوالفرج اصفهانى در «مقاتل الطالبيين» در باب امام حسين(عليه السلام) ، يادى از شهداى همراه او مى كند و مى نويسد: «و علىّ بن الحسين و هو علىّ الأكبر و لا عقب له و يكنّى أبا الحسن و امّه ليلى».(1) البته گروهى نيز على اكبر را از امام سجاد بزرگ تر مى دانند. اينان امام سجاد را على اصغر خوانده اند.(2)
1 . نكـ : ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين ص52 (منشورات الرضى).
2 . نكـ : بستانى، دائرة المعارف، واژه «حسين».
حضرت علي اصغر عليه السلام

يكى از فرزندان امام حسين‏ (ع) كه شير خوار بود و از تشنگى، روز عاشورا بى تاب‏ شده بود. امام، خطاب به دشمن فرمود: از ياران و فرزندانم، كسى جز اين كودك نمانده ‏است. نمي ببينيد كه چگونه از تشنگى بى تاب است؟ در'نفس المهموم' آمده است كه‏ فرمود: ' ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل‏'در حال گفتگو بود كه تيرى از كمان حرمله ‏آمد و گوش تا گوش حلقوم على اصغر (ع) را دريد. امام حسين‏(ع‏) خون گلوى او را گرفت و به آسمان پاشيد.(1)
در كتابهاى مقتل، هم از'على اصغر'(ع) ياد شده،هم از طفل رضيع (كودك‏ شيرخوار) و در اينكه دو كودك بوده يا هر دو يكى است، اختلاف است.
در زيارت ناحيه مقدسه، درباره اين كودك شهيد، آمده است: 'السلام على عبد الله بن ‏الحسين، الطفل الرضيع، المرمى الصريع، المشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح‏ بالسهم فى حجر ابيه، لعن الله راميه حرملة بن كاهل الاسدى‏'.(2) و در يكى از زيارتنامه‏ هاى ‏عاشورا آمده است:' و على ولدك على الاصغر الذى فجعت به' ز اين كودك،با عنوانهاى‏ شيرخواره، شش ماهه، باب الحوايج، طفل رضيع و...ياد مي ‏شود و قنداقه و گهواره از مفاهيمى است كه در ارتباط با او آورده مي ‏شود.
طفل شش ماهه تبسم نكند پس چه كند
آنكه بر مرگ زند خنده، على اصغر توست
'على اصغر، يعنى درخشانترين چهره كربلا، بزرگترين سند مظلوميت و معتبرترين ‏زاويه شهادت... . چشم تاريخ، هيچ وزنه ‏اى را در تاريخ شهادت، به چنين سنگينى نديده‏ است.'(3) على اصغر را باب الحوائج مي ‏دانند،گر چه طفل رضيع و كودك كوچك است، امّا مقامش نزد خدا والاست. (4)
در گلخانه شهادت را مي گشايد كليد كوچك ما
______________________________
1-معالى السبطين،ج 1،ص 423.
2-بحار الانوار،ج 45،ص 66.
3-اولين دانشگاه و آخرين پيامبر،شهيد پاك نژاد،ج 2،ص 42.
4ـفرهنگ عاشورا،جواد محدّثي.
آيا اين مطلب که امام حسين (ع ) علي اصغر را آوردند و فرمودند به او آب دهيد, صحيح است ؟ حضرت علي اصغر چگونه شهيد شده است ؟
توسط: matin
تاريخ: 29/9/1385
در مقاتل معتبر چنين خبري نيامده است. آنچه وارد شده آن است که حضرت اباعبداللّه‏(ع)، جناب علي اصغر را در بغل داشتند که تيري گلوي او را شکافت و به شهادت رساند. پاسخ به سؤال هاي مذکور در قالب طرح زير ارائه مي گردد: الف - آيا در روز عاشورا کودک شيرخواري از امام حسين (ع ) به شهادت رسيد؟ ب - آن کودک چگونه به شهادت رسيد؟ ج - آيا تقاضاي آب در روز عاشورا توسط امام حسين (ع ) براي علي اصغر صحت دارد؟ د - نام آن کودک چه بود؟ ه - سن آن کودک چه مقدار بود؟ پاسخ ها: در مورد بند (الف ) بايد گفت جواب مثبت است و دلايل اثبات آن در پاسخ به بند (ب ) خواهد آمد. در مورد پاسخ به بندهاي (ب ) و (ج ); دو نظر در باره چگونگي شهادت حضرت علي اصغر(ع ) وجود دارد که البته نزديک به هم بوده و اختلاف اندکي با يکديگر دارند. ابومخنف چگونگي شهادت طفل شيرخواره را چنين آورده است ; هنگامي که امام حسين (ع ) بر روي زمين نشست کودک شيرخواره اي را آوردند و امام آن را روي دامن خويش نشانده بود. ابومخنف او را چنين معرفي مي کند: ((زعموا انه عبدالله بن الحسين )) يعني گمان کردند او عبدالله بن حسين است . در ادامه روايتي از عقبه بن بشير اسدي به نقل از امام باقر(ع ) آورده که امام به عقبه فرمود: شما بني اسد خوني از ما ريختيد که حق ما بر شماست . پرسيدم آن چيست و چه گناهي است ؟ امام فرمود: ((فرزند خردسال امام را نزد حضرت آوردند و امام آن را در دامن داشت که تيري از بني اسد (حرمله بن کاهل اسدي ) آمد و گلويش را دريد. امام حسين (ع ) دست خود را از خون گلوي طفل پر کرد و به آسمان پاشيد سپس ...)) . اين روايت با اين سند معتبر چگونگي شهادت آن طفل صغير را بيان مي کند.(نصوص من تاريخ ابي مخنف , ج 1, ص 487.) ابن طاووس گزارشي دارد که مي توان آن را مکمل گزارش قبلي دانست , و آن اين است که ; امام حسين (ع ) وقتي که براي وداع و خداحافظي با زنان و کودکان به خيمه ها آمد, به حضرت زينب (س ) فرمود ((ناوليني ولدي الصغير حتي اودعه)) حضرت فرمود طفل کوچکم را بياوريد تا با او وداع کنم , آن را در آغوش گرفت که ناگهان حرمله , وي را با تيري بکشت... . ابن طاووس در ادامه خبري از امام باقر(ع ) دارد که فرمود: از آن خوني که امام به آسمان پاشيد هيچ قطره اي به زمين باز نگشت .(اللهوف في قتلي الطفوف , ص 68.) در زيارت صادره از ناحيه مقدس امام زمان (عج ) چنين آمده است : ((السلام علي عبدالله الرضيع , المرمي , الصريع , المتشحط دماا, و المصعد بدمه الي السما, المذبوح بالسهم في حجر ابيه ,...))(مقرم , مقتل الحسين (ع ), ص 272.) در باره چگونگي شهادت علي اصغر(ع ) روايت ديگري نيز گزارش شده است ; گزارش ابن اعثم در کتاب فتوح , نظير گزارش ابومخنف است .(الفتوح , ج 5, ص 209 - 210.) ناگفته نماند که از کتاب الفتوح ترجمه اي در قرن ششم انجام گرفته است . گويا در آن گزارشي اضافه تر وجود دارد, که از نسخه ديگري از اين قرار بوده است : ((]امام [ طفل شيرخوار خود را... در پيش زين گرفته , ميان هر دو صف آورد و آواز برآورد: اي قوم , اگر من به زعم شما گناهکارم , اين طفل گناهي نکرده او را جرعه اي آب دهيد. چون آواز حسين (ع ) شنيدند, يکي از آن گروه تيري به سوي آن حضرت روان کرد. آن تير بر گلوي آن طفل شيرخوار آمد و از آن سوي بر بازوي حسين (ع ) رسيد آن حضرت تير را بيرون آورد و هم در آن ساعت , آن طفل جان داد.))(الفتوح , ترجمه , ص 908.) سيد بن طاووس نيز پس از نقل گزارشي که از ايشان ياد کرديم خبري شبيه به فتوح نقل مي کند و در آغاز با استناد به يإ دليل عقلي اين را ترجيح مي دهد و اين را صحيح تر مي انگارد, و آن عبارت است از اين که , حضرت زينب (س ) طفل را نزد امام آورد و عرض کرد اين بچه تشنه لب است , براي او درخواست آب کن . امام کودک را بر روي دست گرفت و فرياد برآورد: ((يا قوم قد قتلتم شيعتي و اهل بيتي , و قد بقي هذا الطفل يتلظي عطشا فاسقوه شرب من الماء؛ اي مردم پيروان و اهل بيتم را کشتيد و تنها اين کودک باقي مانده است که از تشنگي لبانش را بر هم مي زند, او را با جرعه آبي سيراب کنيد». در اين بين که کلام امام تمام نشده بود تيري گلوي او را دريد.(الملهوف علي قتلي الطفوف , ص 169.) ابن طاووس اين گزارش را معقولتر مي داند و مي گويد وداع و خداحافظي در آن شرايط و اوضاع که آتش جنگ شعله ور بود نامعقول است . بايد به ايشان عرض کرد اتفاقا آن وداع خيلي هم معقول است و مقاتل دو وداع تا سه وداع براي امام گزارش کرده اند و هيچ استبعادي ندارد, امام که کانون محبت است در يکي از اين چند وداع ها با کودکش وداع کرده باشد, و از نظر عاطفي و رابطه محبت پدر و فرزندي توجيه پذير است . از طرفي اين درخواست حضرت زينب (س ), که خود شاهد ماجراي شهادت و تشنه کامي امام و اصحاب و عيال اوست , شايد جز داغ دل امام را تازه تر کردن چيزي نباشد و خوب مي دانست که بستن آب براي آن بود که همين مصيبت ها بر اهل بيت تحميل شود. در هر صورت درخواست آب براي کودإ شيرخواره در منابع کهن گزارش نشده است و اگر هم اتفاق افتاده باشد, اشکالي ندارد و هيچ نشانه ضعف و زبوني امام نيست، بلکه مي توان گفت ويژگي امام(ع) آن است که در عرصه هاي مختلف عاطفه، عقلانيت و عرفان به خوبي حضور پيدا مي کند. به طوري که نهايت محبت به خانواده را ابراز مي کند و از سوي ديگر نهايت قساوت و سنگدلي دشمنان را در تاريخ به نمايش مي گذارد و از نظر معرفتي و عرفاني آن چنان با خداوند مناجات مي کند که مقام «فنا في الله» را به ظهور مي رساند. بنابراين اگر طلب آب واقعيت داشته باشد هيچگونه منافاتي با عزت مداري امام (ع) ندارد بلکه از جهت اتمام حجت و نشان دادن قساوت دشمنان در طول تاريخ قابل دفاع است. لذا اصل عطش در روز عاشورا و طلب آب را مي توان پذيرفت اما با رعايت عزت و ابتکار عمل نه به طور ذليلانه و انفعالي که شأن امام و اهل بيت(ع) و حتي مؤمنان متوسط از چنين ضعف و زبوني به دور است. از اين گزارش ها و شواهد, چگونگي شهادت حضرت علي اصغر(ع ) دانسته شد. در مورد پاسخ به بندهاي (د) و (ه'); در باره آن بزرگوار گفتگوهاي علمي اي صورت گرفته است که برخي از آن مباحث تاريخي را از نظر خواهيم گذراند. - قديمي ترين منبعي که نام علي اصغر را در آن يافتيم کتاب فتوح ابن اعثم است که گويد, حضرت فرزند شيرخواري به نام علي داشت و گزارش شهادت او نظير ابومخنف است .(الفتوح , ج 5, ص 209 - 210.) ناگفته نماند که از کتاب الفتوح ترجمه اي در قرن ششم انجام گرفته است . گويا در آن گزارشي اضافه تر وجود دارد, که از نسخه ديگري از اين قرار بوده است : ((]امام [ طفل شيرخوار خود را که علي اصغر نام داشت و از تشنگي اضطراب مي نمود در پيش زين گرفته , ميان هر دو صف آورد و آواز برآورد: اي قوم , ...)).(الفتوح , ترجمه , ص 908.) - در مورد سن آن حضرت گزارشي يافت نشد جز اين که مؤرخان آن را شيرخواره گفته اند, و سيد بن طاووس آن را سه روزه شناسانده ,(ابن طاووس , الملهوف علي قتلي الطفوف , ص 168, بدون سند آورده است , و در نسخه اللهوف في قتلي الطفوف اين نيامده است .) و يعقوبي گفته است که آن طفل همان زمان در کربلا در روز عاشورا بدنيا آمد, وي را نزد امام آوردند تا کامش را بردارد و اذان در گوشش بگويد که تيري آمد و...(تاريخ اليعقوبي , ج 2, ص 245, بدون ذکر نامي از طفل تازه بدنيا آمده .) ظاهراا يعقوبي تنها کسي است که اين راصي را دارد و سن شش ماهگي آن جناب مشهور است . - در مورد نام آن حضرت اختلاف نظر است ; آيا علي اصغر همان عبدالله رضيع (ع ) است ؟ شيخ مفيد شش فرزند براي امام حسين (ع ) نام مي برد: علي بن حسين ائکبر با کنيه ائبومحمد امام سجاد (ع ), و علي بن حسين اصغر که در کربلا شهيد شد مادرش ليلي بنت ائبي مره بن عروه بن مسعود ثقفي بود - او هموست که ما او را به علي اکبر شهيد مي شناسيم - و جعفر بن حسين که پيش از حادثه کربلا وفات يافت , و عبد الله بن حسين که در کودکي با تيري که از سوي دشمن پرتاب شد در دامن امام حسين (ع ) گلويش ذبح شده و شهيد شد, و دختراني از امام نام مي برد.(الارشاد, ج 2, ص 137.) خليفه بن خياط, طبري , قاضي نعمان , ابن اثير و ذهبي نيز نام آن طفل شيرخوار را عبدالله آورده اند,(تاريخ الطبري , ج 5, ص 468; قاضي نعمان , شرح الاخبار, ج 3, ص 178; الکامل في التاريخ , ج 3, ص 429; ذهبي , تاريخ الاسلام , ج 5, ص 21; شمس الدين , انصار الحسين (ع ), ص 130 - 131, با استناد به طبري , مقاتل الطالبيين , مروج الذهب , ارشاد و زيارت ناحيه مقدسه گويد بين علي اصغر و عبدالله تفاوت است .) همو در ميان ما به علي اصغر(ع ) معروف است .(ر.إ: شهيد مطهري , گفتارهاي معنوي , ص 264. ) خوارزمي نيز از فرزندان شهيد امام حسين (ع ), علي و عبدالله را که از همه کوچکتر بود نام برده است .(مقتل خوارزمي , ج 2, ص 53, او در يإ روايت در همين صفحه از طفل شيرخواري بدون نام ياد کرده است .) مرحوم قاضي طباطبايي در کتاب خود, ثابت کرده است که عبدالله رضيع غير از علي اصغر است و معتقد است مؤرخين نيز در اينجا دچار اشتباه شده اند که علي اصغر را همان عبدالله رضيع دانسته اند.(قاضي طباطبايي ; تحقيق در باره اولين اربعين , ص 670 به بعد.) سيدمحمد تقي آل بحر العلوم در مجلس دهم و محمد بن طاهر سماوي , عبدالله رضيع را نام برده اند.(آل بحر العلوم , سيدمحمد تقي ; مقتل الحسين (ع ), ص 436; سماوي , محمد بن طاهر; ابصار العين , ص 54..) اختلاف نظر در باره شهادت علي اکبر و علي اصغر (غير از طفل شيرخوار) زياد است . چکيده و نتيجه گفته بيشتر مؤرخان عبارتست از اين که ; کسي که در کربلا شهيد شد علي اکبر(ع ) و کسي که زنده ماند علي اصغر امام زين العابدين (ع ) بود و تمامي نسل امام حسين (ع ) نسب به او مي برند. اين مطابق نظر صريح ابن سعد, بلاذري , مزأي أ, طبري , مقدسي , مسعودي , ابن جوزي و ديگران است . گواه بر اين گزارش , فرمايش امام سجاد(ع ) در مجلس عبيدالله بن زياد است که فرمود: من علي بن حسين ام . ابن زياد گفت : مگر خدا علي بن حسين را نکشت ؟ امام فرمود: ((کان لي اخ يقال له علي هو اکبر مني قتله الناس )). برادر بزرگتري به نام علي داشتم که مردم او را کشتند.(خوارزمي , مقتل الحسين (ع ), ج 2, ص 42 - 43.) يعقوبي گويد: از جمله فرزندان امام حسين (ع ) علي اکبر بود که فرزندي نداشت و در واقعه طف به شهادت رسيد, مادرش ليلي دختر ابي مره ثقفي بود; و علي اصغر (فرزند ديگر امام بود) که مادرش حرار دختر يزدجرد بود و امام نامش را به غزاله تغيير داد.(يعقوبي , تاريخ , ج 2, ص 246 - 247.) شهيد در دروس گويد: علي بن حسين را زيارت کنيد و بنابر نظر صحيح او همو علي اکبر است . برخي از دانشمندان نظير شيخ مفيد, طبرسي و علامه حلي بر خلاف نظر پيشين اعتقاد دارند. به نظر مي رسد در باره اعتقادي که مطابق رأي اکثر دانشمندان است , مي توان بحث کرد و آن را در معرض نقد و بررسي قرار داد. مطابق نظر اکثر مؤرخان امام سجاد - علي اصغر- (ع) در سال 33, يا 36, و يا 37 هجري بدنيا آمد و عمر شريفش در روز عاشوراص 23, 25 و يا 28 سال بوده است , و علي اکبر(ع ) در سن 18, 19, و يا 25 سالگي به شهادت رسيد. در اين صورت چگونه مي توان امام سجاد(ع ) را علي اصغر و شهيد کربلا را علي اکبر دانست ؟ بله در اين موارد گوناگون و مورد اختلاف , يإ صورت متصور است که با گزارش ها نيز مطابق باشد و آن اين است که امام سجاد(ع ) 23 ساله و علي اکبر(ع ) 25 ساله بوده باشد, که البته اندإ دانشمنداني بر اين اعتقادند. والله اعلم بالصواب . منابع مطالعاتي و ارجاعي اي که در گزارش بالا از آن ها استفاده شده است : الطبقات الکبري , ج 5, ص 211 - 212; همان , ترجمه امام حسين (ع ), تراثنا, ش 10, ص 127و 182و 185و 188; انساب الاشراف , ترجمه الامام الحسين (ع ), ص 146, 200; الاخبار الطوال , ص 256; تاريخ اليعقوبي , ج 2, ص 160; تاريخ الطبري , ج 4, ص 240. 347; ذيل المذيل , ص 24, 119; الکافي , کتاب الحجه, ج 2, ص 367; مروج الذهب , ج 3, ص 71; مقاتل الطالبيين , ص 86, 119 - 120; طبراني , المعجم الکبير, ج 3, ص 103; شرح الاخبار, ج 3 ص 152, 154, 196, 2504; الارشاد, ص 238; البدص والتاريخ , ج 6, ص 11; تجارب الامم , ج 2, ص 71; اعلام الوري , ص 19; تاريخ دمشق , ترجمه الامام السجاد(ع ), ص 11, 12, 15, 19, 20; مناقب آل ابي طالب , ج 2, ص 85, 118; المنتظم , ج 5, ص 340, 345; صفه الصفه, ج 1, ص 54; الشجره المبارکه, ص 72 - 73; الکامل في التاريخ , ج 2, ص 569; روضه الواعظين , ص 201; تذکره الخواص , ص 254- 258; تهذيب الاسماص و اللغات , ج 1, ص 343و 420; رجال العلامه, ص 91; تهذيب الکمال , ج 20, ص 384-403; سير اعلام النبلاص, ج 3, ص 303و 321, ج 4, ص 386- 387و 401; تاريخ الاسلام حوادث سنه 81-100, ص 432; البدايه و النهايه, ج 8, ص 187و 191; حياه الحيوان , ج 1, ص 196(بغل ); الدروس , ص 153; بحارالانوار, ج 45, ص 45; نور الابصار, ص 277و 280. و نيز ر.إ. زندگاني امام علي بن الحسين , تاصليف شهيدي . کتابنامه (برخي از منابع بالا در کتابنامه درج نگرديده است .) 1- آل بحر العلوم , سيدمحمد تقي ; مقتل الحسين (ع ) 2- ابن اثير, علي بن ابي الکرم محمد بن محمد (630 ه'.); الکامل في التاريخ ; تحقيق ابوالفداص عبدالله قاضي . - بيروت : دار الکتب العلميه, چ 1, 1407 ه'. 3- ابن اعثم , اصبو محمد احمد بن اعثم کوفي (م . حدود 314 ه'.); الفتوح . - بيروت : دار الندوه الجديده, ]بي تا[4- ابن اعثم , اصبو محمد احمد بن اعثم کوفي (م . حدود 314 ه'.); الفتوح ; ترجمه محمد بن احمد مستوفي هروي (قرن ششم هجري ); تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد. - تهران , انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي , 1372ه'5- ابن طاووس , علي بن موسي بن جعفر بن محمد (م . 664ه'.); اللهوف في قتلي الطفوف , .- بيروت : مؤسسه الاعلمي للمطبوعات , چ 1, 1414 ه 6- ابن طاووس , علي بن موسي بن جعفر بن محمد (م . 664ه'.); الملهوف علي قتلي الطفوف ; تحقيق فارس تبريزيان (حسون ).- تهران : دارالائسوه للطباعه و النشر, چ 2, 1375 ش . 7- ابومخنف , لوط بن يحيي (157 ه'); نصوص من تاريخ ابي مخنف ; تحقيق کامل سليمان الجبوري .- بيروت : دار المحجه البيضاص و دارالرسول الاکرم , چ 1, 1419 ه' 8- خوارزمي , موفق ابن احمد مکي ; مقتل الحسين (ع ); تحقيق شيخ محمد سماوي .- قم : انوارالهدي ,چ 1, 1418 ه 9- سماوي , محمد بن طاهر; ابصار العين ; تحقيق محمد جعفر طبسي .- ]بي جا[: مرکز مطالعات نمايندگي ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي , چ 1, 1377 ش 10- شمس الدين , محمد مهدي ; انصار الحسين (ع ). - بيروت : المؤسسه الدوليه, چ 2, 1417 ه 11- طباطبايي ; تحقيق در باره اولين اربعين 12- مطهري , مرتضي ; حماسه حسيني (ع ).- قم : صدرا, چ 7, 1367 ش 13- مقرم , عبدالرزاق الموسوي ; مقتل الحسين (ع ).- قم : دارالثقافه , 1411 ه 14- يعقوبي , احمد بن ابي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (م . 284 ه'); تاريخ اليعقوبي . - بيروت : دار صادر, [بي تا] 15- ذهبي , محمد بن احمد بن عثمان (م . 748 ه'); تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الائعلام ; تحقيق عمر عبدالسلام تبدمةري . - بيروت : دارالکتاب العربي , چ 8, 1410 ه 16- مطهري , مرتضي ; گفتارهاي معنوي .- قم : صدرا, 1369 ش
آيا حضرت علي اصغر(ع) در هنگام شهادت در واقعه کربلا شش ساله بوده است يا شش ماهه؟
ارسال توسط matin در 29/9/1385.
کتاب هايي که شرح حال واقعه کربلا را نوشته‏اند آن حضرت را طفل تعبير کرده‏اند، طفل شيرخوار (رضيع)، کودک، صغير.سبط ابن جوزي در 'تذکرة' از هشام بن محمد کلبي نقل کرده که چون حضرت اما حسين(ع) ديد که لشکر در کشتن او اصرار دارند قرآني بر سر گرفت و با دشمن احتجاج ميکرد ناگاه نظرش افتاد به طفلي از اولاد خود که از شدّت تشنگي ميگريست، حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود: 'يا قوم ان لم ترحموني فارحموا هذا الطفل؛ اي لشکر اگر بر من رحم نميکنيد پس بر اين طفل رحم کنيد'. پس تيري آمد و او را مذبوح کرد.(3) شيخ مفيد ميفرمايد: 'ثم جلس الحسين امام الفسطاط فأتي بابنه عبداللَّه و هو طفل؛ حسين(ع) مقابل خميه نشست و فرزند کوچکش عبداللَّه را در دامن گرفت'.(4) در بحار آمده: 'و کان عبداللَّه يو مقتل صغيراً جاءه نشّابة و هو في حجرابيه فذبحته؛ عبداللَّه در روزي که کشته شد کودک بود تيري آمد او را کشت در حالي که در دامن پدرش بود'. بعد روايتي را از حميد بن مسلم نقل ميکند که؛ 'دعا الحسين بغلام فأقعده في حجره فرماه عقبة بن بشر فذبحه؛ امام حسين فرزندش را خواند و او را در دامنش نشاند ناگاه عقبة بن بشر با تيري او را کشت'.(5) بنابراين، در کتب مختلف از آن حضرت، به عنوان صغير و طفل و غلام تعبير شده و مقدار سن او که 6 ماهه بوده يا 6 ساله ذکر نشده است، ولي در احتجاج فرموده: 'وابن آخر في الرضاع اسمه عبداللَّه اخذ الطفل ليودّعه فاذا بسهم قد اقبل حتي وقع في لبّة الصبي فقتله؛ امام حسين(ع) فرزند ديگري شيرخواره داشت که اسمش عبداللَّه بود او را بغل کرد که با او خداحافظي کند، در اين هنگام تيري بر حلق او اصابت کرد و او را کشت'. از مجموعه روايات و تاريخ استفاده ميشود که آن بچه خيلي کوچک بوده يا شير خواره بوده است. واللَّه اعلم. پي نوشت‏ها: 1. مجله حوزه، شماره 70 و 71، ص 82. 2. ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510 و مفاتيح الجنان، دعاي امام عصر(ع). 3. منتهي الامال، شرح واقعه کربلا، ص 46 و نفس المهموم، ص 370. 4. الارشاد، ص 224. 5. بحارالانوار، ج 45، ص .







error بازدید : 67 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (0)


گام های محرم ناگزیر از رسیدن به سر منزل تاسوعا و عاشورای حسینی است. محرمی که با نام حسین(ع) پیوند خورده و هر یک از ایامش فکرها و دل ها را متوجه روزی می کند که بزرگ ترین مصائب دنیا را بهمراه دارد و با تاملی در چگونگی حوادثی که آنزمان در کربلا اتفاق افتاد اشک غم را در سوگ برترین انسان های عالم جاری می کند ...

مروری بر صفحات تاریخ نشان می‌دهد جنایت و كشتارهای فجیع انسانی در طول تاریخ كم نبوده‌اند. جنایاتی كه بیان آنها مو را بر تن انسان سیخ می‌كند. از جنایت مغول ها در نقاط مختلف خصوصاً خراسان گرفته تا كشتار سرخ‌پوستان آمریكا توسط مهاجران اروپایی و از تلفات جنگ‌های جهانی و حمله اتمی به هیروشیما گرفته تا كشتار در عراق و افغانستان توسط مهاجمانی که حقوق انسانها را نقص کردند. اما بسیاری از آنها در لابه‌لای تاریخ دفن شده‌اند و آنهایی هم كه گاه بیان می‌شوند یا برای زنده نگهداشتن‌شان یادبودی ساخته شده، هیچكدام جریان‌ساز و تحول‌آفرین نیستند. حتی كشتارهای گسترده در همین زمان‌های نزدیك خیلی سریع به فراموشی سپرده شده است.

اما دهه ی محرم 61 هجری و تاسوعا و عاشورای خونین آن سال هرگز از یادها نمی رود و هنوز هم که هنوز است مسلما بسیاری از شما عزیزان در هر شهر و محله ای كه در آن زندگی می‌كنید هیات و دسته‌ای دارید و در ایام محرم خصوصا در تاسوعا و عاشورا برای گریستن بر مظلومیت آقا اباعبدالله و تدبر و تفكر در چیستی و چرایی حركتش راهی تكیه و حسینیه ای می‌شوید. مگر راز زنده ماندن رشادت های حضرت ابوالفضل(ع) در روز تاسوعا و همینطور قیام امام حسین(ع) در روز عاشورا كه یك نیم‌روز بیشتر به‌طول نینجامید چیست؟ و چرا این حماسه پس از 14 قرن همچنان تحول‌آفرین و انسان‌ساز است؟ این راز ابعاد مختلفی دارد كه گرچه در این مختصر نمی گنجد ولی در این نوشتار تنها به گوشه ای از آنها اشاره می کنیم ...





روز تاسوعا (نهم محرم) در فرهنگ شیعه از دیرباز به عنوان روزی شناخته شده كه عزاداران و عاشقان اهل بیت(ع) ضمن بیان فضیلت های علمدار كربلا، به مرثیه سرایی و عزاداری برای او می پردازند. بیان جانفشانی ها و مصیبت های حضرت ابوالفضل(ع) در روز تاسوعای حسینی، باعث شده تا برخی چنین تصور كنند كه آن حضرت در روز تاسوعا به شهادت رسیده و به همین علت در این روز عزای سقای دشت كربلا را برپا می كنند در حالیكه نه تنها حضرت ابوالفضل(ع) بلکه همه یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا جان خود را برای یاری دین خدا و امام خود فدا كردند. تاسوعا روزی است كه حسین(ع) و یارانش در كربلا توسط لشکر ابن زیاد و عمر بن سعد محاصره شدند. یكی از حوادثی كه در این روز اتفاق افتاد، امان نامه ای بود كه شمر برای حضرت ابوالفضل(ع) و برادرانش آورد ولی از آنجا که معرفت و جوانمردی حضرت ابوالفضل(ع) برای یاری امام حسین(ع) و اهل بیت امام حرف اول را می زد، آن امان نامه ی ننگین به تمسخر گرفته شد.





در چنین روزی بود كه به دستور عبیدالله بن زیاد، لشكر مجهزی از كوفه وارد كربلا شد و در عصر روز تاسوعا بود که حضرت اباعبدالله(ع) برای یاران خود خطابه ای خواندند و بیعت خود را از آنان برداشتند و سفارش كردند تا از تاریكی شب استفاده كرده و صحنه كربلا را ترک كنند تا جان خود را نجات دهند و بدینصوررت فرصتی فراهم آوردند تا هر كس می‌خواهد از ایشان جدا شود و به نقطه‌ای امن برود كه البته عده‌ای هم چنین كردند ولی آنها كه ماندند اعلام وفاداری و حمایت خود را تا پای جان اعلام كردند و برای همیشه ی تاریخ ماندگار شدند.

بنابراین حادثه عاشورا یك انتخاب آگاهانه و از روی بصیرت بوده است. همه كسانی كه در این واقعه شركت كردند از سرانجام خود آگاهی داشتند و به‌صورت اتفاقی و از سر غفلت آنجا نیامده بودند.

ویژگی مهم دیگر حادثه عاشورا، تلفیق شگفت‌انگیز و شورآفرین مظلومیت با عزت و اقتدار است.

جمعیتی اندك با ابزارآلات محدود جنگی در مقابل لشکری کاملا مجهز و ستیزه جو؛ در محاصره آب و عطش، اما از هیچ‌كدام ذره‌ای سستی، ترس و پشیمانی از این حضور نه دیده شد و نه شنیده ...




:: قدیمی ترین تابلو از واقعه عاشورا در سال 61 هجری ::

در حالات سالار شهیدان آمده است كه هر چه به ظهر عاشورا نزدیك‌تر می‌شدند چهره ایشان برافروخته‌تر
می‌شد و آخرین اذكار ایشان خطاب به پروردگار اظهار رضایت و تسلیم در برابر خواست الهی بوده است.

در مورد حضرت زینب(س) نیز این جمله قطعی است كه بعد از حادثه عاشورا در برابر طعن یزید فرمود:
"ما رأیت الا جمیلا". و شعار عاشورائیان در روز كربلا "هیهات من الذله" بود.

از دیگر خصوصیات حادثه عاشورا تركیب جمعیتی حاضر در آن واقعه است.

از طفل شش ماهه تا پیرمرد 90 ساله و از دختر 3 ساله تا جوانان و زنان میانسال.

از غلام سیاه تا صاحبان مقام و ثروت و از مسیحی تا مسلمان.

این جمعیت به ظاهر ناهمگن و نامتجانس در عین حال پیوندی عمیق و ناگسستنی با یكدیگر داشتند؛

پیوندی كه آنها را تا آخرین لحظه در اوج عزت و احترام گرد هم جمع كرده بود.

آنها كه شهید می‌شدند تا آخرین نفس به یاد بازماندگان بودند و بازماندگان در آرزوی پیوستن به شهدا،

نقطه كانونی و محور پیوند این جمع كسی نبود جز حسین بن علی(ع).



و اما آخرین و شاید اولین و مهم‌ترین راز ماندگاری عاشورا را در الهی و خدایی بودن این قیام باید جست.

در حادثه عاشورا هیچ معیاری جز رضایت خداوند و انجام تكلیف الهی موضوعیت نداشت.

عاشورا نمایشگاهى بود كه در آن ابعاد مختلف اسلام به نمایش گذاشته شد.

و واقعه ی عاشورا برای زنده نگه داشتن دین پیامبر اسلام(ص) و الگو قرار دادن راه و رسم آزادگی به بار نشست.

شهادت مظلومانه سید الشهدا(ع) و یارانش در کربلا، تاثیری بیدارگر و حرکت آفرین داشت،

و امتدادهای آن حماسه ی بزرگ در طول تاریخ، جاودانه ماند تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى كنند،

و در هر جامعه ‏اى كه شرائط ظالمانه ی زمان امام حسین(ع) را پیدا كرد قیام حسینى به راه افتد.

چون امام‏ حسین(ع) دیگر مختص به یك زمان و مكان خاص نیست و
براى همیشه تاریخ است و چون روحى در كالبد اجتماع بشری همچنان حضور دارد.



همه را سرگشته و حیران خود كرده این واقعه ی جانگداز عاشورا

فریاد از این همه ماتم و عزا

عجیب حكایتی است، مصائب عاشورا

عاشورا كه می‌رسد، دل‌های شیعیانش در آتش عشق حسین(ع) می‌سوزد

هر عاشقی كه واقعه عاشقانه عاشورا را خوانده باشد، به راز و رمز آن پی برده باشد، دل از این عاشقی بر نمی‌كند و هر عاشورا عاشق‌تر هم می‌شود

و راه ادامه عاشقی، سرگشتگی و حیرانی در پیمان با حسین(ع) است

سر نهادن و جان دادن بر سر پیمان با اباعبدالله است

چراکه حسین تا ابد ماندگار است و راز و رمز ماندگاری شیعه هم در ماندگاری عشق به حسین(ع) است

دل شیعه باید همواره در آتش عشق حسین(ع) خانه كند و این عشق باید زیبا بماند

دل دادن به شوق وصال حسین(ع) و ویران شدن وجود آدمی در غم آن نازنین شقایق هستی

چون حسین زیباست و راه و رسمش ستودنیست

و اكنون كه تاسوعا و عاشورایی دگر در راه است، تشنگی ما فزونی می‌یابد

عطش عشق به حسین(ع) و ارادتمندی به ابوالفضل العباس(ع) در جانمان آتش می‌گیرد و می‌سوزد

این سوز دل با همین عطش سیراب می‌شود و حسین(ع) با لبیك

چراکه لبیك به حسین(ع) و درک رسالت او، پیمان با همه خوبی‌هاست




محــرم تــو



ما را نسیم پرچم تو زنده می کند

زخمی است دل که مرهم تو زنده می کند

خشکیده بود چند صباحی قنات اشک

این چشمه را ولی غم تو زنده می کند

آه ای قتیل اشک، نفس های مرده را

شور تو، روضه و دم تو زنده می کند

ای خونبهای عشق، چه خوش گفت پیر ما:

اسلام را محرم تو زنده می کند

ما با غذای نذریتان رشد کرده ایم

جان را عطای حاتم تو زنده می کند

آقا جسارت است، ولی داغ شیعه را

انگشتر تو، خاتم تو زنده می کند

بالای تل هم آتش این قوم خفته را

آن خواهر مکرم تو زنده می کند

این کشته فتاده به هامون حسین اوست

خود را به اسم اعظم تو زنده می کند

فردای محشر و غم و طوفان وتشنگی

ما را امید زمزم تو زنده می کند





فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی را حضور تمامی دوستان اهل دل
و ارجمند در سایت تکناز، تسلیت و تعزیت عرض نموده و امیدواریم
عزاداری یكایك شما عزیزان مورد قبول حضرت حق قرار گیرد.

هر قدم قافله سوی خزان میرود / مشک به مهمانی تیر و کمان میرود . . .

.

.

.

اس ام اس تاسوعا ، اس ام اس عاشورا ، radsms.com

اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد

دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

.

.

.

اس ام اس تاسوعا ، اس ام اس عاشورا ، radsms.com

السلام علیک یا أباعبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا
سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار
ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلى علی بن الحسین
وعلى أولاد الحسین
وعلى أصحاب الحسین

.

.

.

اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

منم نواده ی هاجر که پیش چشم ترم / به مذبح آمده این بار هر دو تا پسرم . . .

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

دو تا کبوتر من قابل ضریح تو نیست / اگر به خاک می افتند هم فدای حرم . . .

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

بر من لباس نوکری‌ام را کفن کنید / نوکر بهشت هم برود باز نوکر است . . .

ادامه در لینک زیر


.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

به یاد داغ بانو، دلشکسته / محرم می روم دنبال دسته . . .


ادامه در لینک زیر




.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

علم بر دوش مردان جوان است / علی اصغر امیر کودکان . . .

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

چشمی که در بهشت تو گریان نمی شود / باید حواله داد به دست جهنمش . . .

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت / با خبران غمت بی خبر از عالمند . . .

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند / خیل ملک در رکوع پیش لوایت خمند . . .

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

به روی گونه ی گل رد پای شبنم ها / غمت به خاک رسانده است گُرده های غم ها . . .

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

ولحظه لحظه های این روزها عزادارند / دویده در رگشان خونی از محرم ها . . .

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

رسوائی امیه، قتل رقیه شد / این طفل به جمله عشاق رهبر است

دلم میخواد که توی هر دو عالم / سینه زن محرم تو باشم . . .

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

یه دختری گوشه ویروونه نشسته / رفته تو فکر باباشو و چشاشو بسته

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

مهمانم و بسترم زمین است / عطشانم و قلبم آتشین است

دشمن همه سوی در کمین است / من عاشقم و گناهم این است

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

دلم گردیده در بحر غمت غرق / مَنِه بین منو فرزند خود فرق

اگر عیبم بود کم سن و سالی / چرا پس گاهواره گشته خالی؟!

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

خنده کنان می رود روز جزا در بهشت / هر که به دنیا کند گریه برای حسین

.

.

.

اس ام اس مخصوص عاشورا ، اس ام اس مخصوص تاسوعا

فرموده است حضرت صادق هر آنکسی / گریان جدّ ما شده با من برادر است

در حج و در عبادت و در سجده‌های شب / گریه کن حسین شریک پیمبر است . . .

.

.

.

منزلگه عشاق دل آگاه حسین است ، بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است

از مردم گمراه جهان راه مجویید ، نزدیکترین راه به الله حسین است . . .

.

.

.

علی یک دسته گل از یاس آورد / زطوبی شاخه ی احساس آورد

میان باغی از گل های زهرا / خوشا ام البنین عباس آورد . . .

.

.

.

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه

سینه زن حسینه ، یل ام البنینه

همه آباد نشینان ز خرابی ترسند
من خرابت شدم و دم به دم آبادترم
.
.
دو دست دادی و دست دو عالم به سوی توست یا ابالفضل …
.
.
جایی برای آدمِ کشتی شکسته هست ، در عرشه سفینه ات ای نوح کربلا ؟؟؟
.
.
ابروی ترک خورده عباس خدایا !
شق القمر از لشگر ابلیس بعید است !!!
.
.
راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده : آب ، آتش ، خاک ، هوا …
آبی که از تو دریغ کردند
آتشی که در خیمه گاهت افتاد
خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها
و هوایی که عمری ست افتاده در دل ها …
ترکیب این چهار عنصر می شود کـــــــــــــــربلا …
.
.
فرقی نمی کند در کجای قرن چندم ایستاده باشم !
مهم این است که من همچنان رعیتم و تو اربابی یا حسین …
.
.
کاش وقتی خدا در حشر بگوید چه داشتی ؟
سر برکند حسین و بگوید : حساب شد …

.
.
کوفیان تیر دهندم ، در عوضِ قطره ی آب
قیمت آب بگیرند به چشم تَر من …
.
.
دنبال صدای دلبرم افتادم
با سر به کنار اکبرم افتادم
تا پهلوی نیزه خورده اش را دیدم
یک لحظه به یاد مادرم افتادم
.
.
بخشودن اهل گنه اندر صف محشر
وابسته به یک گردش چشمان حسین است !
.
.
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد …
.
.
همه برای خوابیدن قصه و داستان می گویند !
جانم به فدای حسین ی که برای بیداری نسل انسان ، حماسه و روایتی ماندگار آفرید …
.
.
ای شهیدی که مسخر همه دلها کردی
تو چه کردی که به قلب همه کس جا کردی ؟
.
.
سلیمانا ازین خرمن فقط یک خوشه میخواهم
ز شش سمت دل عالم ، فقط شش گوشه میخواهم
.
.
جز حسین بن علی کیست که در راه خدا ، آنچه او را به جهان هست میسر بدهد ؟؟؟
.
.
اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها
هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است
.
.
حسین جان گوشه ی چشمی که حرفها دارم :
دلم گرفته ٬ فقط شوق “کربلا” دارم …
.
.
در کوچه ها ، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه جهنم است
شکر خدا که هیاتمان باز دایر است
شکر خدا که بر سر این کوچه پرچم است
.
.
بارِگاه با صفا را عشق است
گنبد و صحن و سرا را عشق است
عرش با آن همه هیبت گوید
حرم کرب و بلا را عشق است
.
.
بیایید در ماه محرم اگر زنجیر میزنیم ، قبل از آن زنجیر غفلت از پای خود باز کرده باشیم …
اگر که سینه میزنیم ، قبل از آن سینه دردمندی را از غم و آه پاک کرده باشیم …
خوب است اگر اشکی میریزیم ، قبل از آن اشک از چهره ی مظلومی پاک کرده باشیم …
.
.
هر سال برای تو سیه می پوشیم
در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم
ما بعد هزار و چارصد سال هنوز
با یاد لب تو آب را می نوشیم


error بازدید : 73 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (0)


اربعین حسینی

.

امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست

پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست

.

.

بسوز ای دل که امروز اربعین است / عزای پور ختم المرسلین است

قیام کربلایش تا قیامت /سراسر درس، بهر مسلمین است

اربعین حسینی تسلیت باد

.

.

به یاد کربلا دل‏ها غمین است

دلا خون گریه کن چون اربعین است

.

.

بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن / جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن

شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن / جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین

.

.

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز

دانش ‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین

بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند

.

.

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

.

.

عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم كه شفاعت كند از قاتل خویش ، از بس كه کرم دارد و آقاست حسین

.

.

السلام علیک یا ابا عبدالله ....

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی كشید و گفت:كه ماه محرم است.گفتم: كه چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولاد آدم است

.

.

السلام علیكم یا اباصالح المهدى (عج)السلام علیك یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله) اربعین حسینی بر شما و عاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)

.

.

نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)

.

.

محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است

.

.

اردوی محرم به دلم خیمه به پا كرد

دل را حرم و بارگه خون خدا كرد

حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد

.

.

ای به دل بسته ، قدری آهسته

کن مدارا با ، زینب خسته

یا حسین مظلوم

.

.

یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن

تموم حاجتا رو همه از می گیرن

بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه

شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه

سینه زن حسینه ، یل ام البنینه

.

.

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

.

.

آبروی حسین به كهكشان می ارزد ، یك موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم كه بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا كه حسین بیش از آن می ارزد

بسوز ای دل که امروز اربعین است / عزای پور ختم المرسلین است

قیام کربلایش تا قیامت /سراسر درس، بهر مسلمین است

اربعین حسینی تسلیت باد

……..



.

.

.

به یاد کربلا دل‏ها غمین است

دلا خون گریه کن چون اربعین است . . .

.

.

.

بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن / جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن

شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن / جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین . . .

.

.

.

درسی که اربعین به مامیدهد، زنده نگهداشتن یادِحقیقت

وخاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است . . .

« مقام معظم رهبری »

.

.

.

امام صادق-ع: آسمان چهل روز در عزای حسین-ع گریست . . .

اربعین حسینی برشما و خانواده ی محترمتان تسلیت

.

.

.

امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست

پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست

.

.

.

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز / دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین / بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند . . .

.

.

.

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم / از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم / در رکاب تو فدایی می شدیم

.

.

.

عالم همه قطره و دریاست حسین / خوبان همه بنده و مولاست حسین

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش / از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین . . .

.

.

.

السلام علیک یا ابا عبدالله …

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است

گفتم: که چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است

.

.

.

السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده

(یاصاحب الزمان آجرک الله)اربعین حسینی بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)

.

.

.

نام من سرباز کوی عترت است / دوره آموزشی ام هیئت است

پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار / سر درش عکس علی با ذوالفقار

ارتش حیــدر محــل خدمتم / بهر جانبازی پی هر فرصتم

نقش سردوشی من یا فاطمه است / قمقمه ام پر ز آب علقمه است

رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است / زینب آن را دوخته پس مشکی است

اسـم رمز حمله ام یاس علــی / افسر مافوقم عباس علی (ع)

.

.

.

محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است

. . .

.

.

.

اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد / دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد …

.

.

.

ای به دل بسته ، قدری آهسته / کن مدارا با ، زینب خسته …

یا حسین مظلوم …

.

.

.

یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن / تموم حاجتا رو همه از می گیرن

بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه / شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه / سینه زن حسینه ، یل ام البنینه …

.

.

.

السلام ای وادی کرببلا / السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن / السلام ای کشته های بی کفن

.

.

.

آبروی حسین به کهکشان می ارزد / یک موی حسین بر دو جهان می ارزد

گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست / گفتا که حسین بیش از آن می ارزد . . .

چهل روز گذشت ....

از آن روز که خورشید به جای آسمان،
در بالای نیزه می‌درخشید، 40 روز گذشته است.

حالا دیگر کاروان اسرا به زخم زبان،
به تازیانه، به شلاق عادت کرده‌اند.

چوب خیزران دیگر بر لب‌های مبارک
حضرت سید‌الشهدا (ع) فرود آید یا نه، فرقی ندارد.

40 روز است یتیمان حسین
در خرابه‌های شام، منزل گزیده‌اند.

جوانان بنی‌هاشم جملگی به شهادت رسیده‌اند.

کوچه بنی‌هاشم را حزنی عظیم و غمی بزرگ فراگرفته
و جز ناله «ام‌البنین» دیگر صدایی شنیده نمی‌شود.

بنی‌آدم دیگر اعضای یک پیکر نیستند...
بنی‌آدم پیکر بنی‌هاشم را قطعه ‌قطعه کردند
و آدم(ع) از محمد(ص) شرمنده شد.

بنی‌آدم به‌خاطر یک مشت گندم،
مردم را به جان حسین انداخت
و سم اسب‌ها تا می‌توانستند
روی ابدان بریده بریده تاختند.

اللهم العن العصابة التي جاهدت الحسين
وشايعت وبايعت و تابعت علي قتله
اللهم العن جميعا
تصاویر بارگاه امام حسین ع









امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست



**********************************



نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز

دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین

بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند



**********************************



کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم



**********************************



عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین



**********************************



السلام علیک یا ابا عبدالله ...

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است.گفتم: که چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است



**********************************



السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)اربعین حسینی بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)



**********************************



نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)



**********************************



محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است



**********************************



اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد

دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد ...



**********************************



ای به دل بسته ، قدری آهسته

کن مدارا با ، زینب خسته ...

یا حسین مظلوم ...



**********************************



یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن

تموم حاجتا رو همه از می گیرن

بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه

شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه

سینه زن حسینه ، یل ام البنینه ...



**********************************



السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
اربعین است اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غم ها به پاست
.
.
.
به یاد کربلا دل‏ها غمگین است
دلا خون گریه کن چون اربعین است
اربعین حسینی برشما تسلیت باد
.
.
.
السلام ای وادی کربلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن
اربعین حسینی برشما تسلیت باد
.
.
.
درسی که اربعین به مامیدهد، زنده نگهداشتن یادِحقیقت و خاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است
.



.
.
امشب شب اربعین مصباح هداست
دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت
امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
.
.
.
امام صادق(ع): آسمان چهل روز در عزای حسین(ع) گریست.
اربعین حسینی برشما تسلیت باد
.
.
.
امام صادق-ع: آسمان چهل روز در عزای حسین-ع گریست . . .
اربعین حسینی برشما و خانواده ی محترمتان تسلیت
.
.
.
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن
جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن
جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین
.
.
.
بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درس، بهر مسلمین است
اربعین حسینی تسلیت باد
.
.
.
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید
همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد..
.
.
.
اربعین آمد و اشکم ز بصر می آید
گوییا زینب محزون ز سفر می آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر می آید
.
.
.
باز عاشوراییان پیدا شدند
باز هم سوداییان شیدا شدند
اربعین غصه های گل کجاست
اربعین ناله بلبل کجاست
اربعین عشق، عباست چه شد
اربعین، فریاد احساست چه شد
.
.
.
باز دلم خون شد و چشمم گریست
آنکه درین روز چون من نیست کیست؟
باز دگر باره رسید اربعین
جوش زند خون حسین از زمین
.
.
.
گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست . . .
علم فاطمه دست قلم عباس است.
.
.
.
فرشته‌ها از امشب صبوی غم می‌نوشن
دوباره اهل جنت پیرهن سیاه می‌پوشن

سوز ای دل که امروز اربعین است / عزای پور ختم المرسلین است

قیام کربلایش تا قیامت /سراسر درس، بهر مسلمین است

اربعن حسینی تسلیت باد

.

.

.

به یاد کربلا دل‏ها غمین است

دلا خون گریه کن چون اربعین است . . .

.

.

.

بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن / جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن

شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن / جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین . . .

.

.

.

درسی که اربعین به مامیدهد، زنده نگهداشتن یادِحقیقت

وخاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است . . .

« مقام معظم رهبری »



امام صادق-ع: آسمان چهل روز در عزای حسین-ع گریست . . .

اربعین حسینی برشما و خانواده ی محترمتان تسلیت

.

.

.

امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست

پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست

.

.

.

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز / دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین / بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند . . .

.

.

.

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم / از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم / در رکاب تو فدایی می شدیم

.

.

.

عالم همه قطره و دریاست حسین / خوبان همه بنده و مولاست حسین

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش / از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین . . .

.

.

.

السلام علیک یا ابا عبدالله …

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است

گفتم: که چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است

.

.

.

السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده

(یاصاحب الزمان آجرک الله)اربعین حسینی بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)

.

.

.

نام من سرباز کوی عترت است / دوره آموزشی ام هیئت است

پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار / سر درش عکس علی با ذوالفقار

ارتش حیــدر محــل خدمتم / بهر جانبازی پی هر فرصتم

نقش سردوشی من یا فاطمه است / قمقمه ام پر ز آب علقمه است

رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است / زینب آن را دوخته پس مشکی است

اسـم رمز حمله ام یاس علــی / افسر مافوقم عباس علی (ع)

.

.

.

محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است . . .

.

.

.

اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد / دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد …

.

.

.

ای به دل بسته ، قدری آهسته / کن مدارا با ، زینب خسته …

یا حسین مظلوم …

.

.

.

یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن / تموم حاجتا رو همه از می گیرن

بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه / شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه / سینه زن حسینه ، یل ام البنینه …

.

.

.

السلام ای وادی کرببلا / السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن / السلام ای کشته های بی کفن

.

.

.

آبروی حسین به کهکشان می ارزد / یک موی حسین بر دو جهان می ارزد

گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست / گفتا که حسین بیش از آن می ارزد . . .

error بازدید : 66 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (0)


اس ام اس سرکاری 92









ستاد شادسازی دختران ترشیده
اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
رحیم:
به خره میگن چه کاری بلدی؟ میگه عرعر می کنم، جفتک می زنم، الان هم دارم SMS می خونم!

اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
نینا:
زندگی مانند گیتاریست که گاهی نوای غمگین می نوازد و گاهی نوای شاد…

امیدوارم که گیتار زندگیت همواره بندری بنوازد.

اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
رکسانا:
وقتی وارد دلم شدی احساس کردم آتش در وجودم شعله ور شد




ای فلفل!

اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
مهدیه:

یه چیزی رو خیلی وقته میخوام بهت بگم، میدونم میگی برو بابا . من عاشقه .عاشقه …عاشق تو .. .عاشق تو..عاشق تو …. عاشق تربچه هستم

اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
۰۹۳۷۷۳۸۲۵:
آآآآآآآآآآآ
هاهاهاهاهاآ
آهاهاهاهاها
آآآآآآآآآآآ



ارادتمند شما، محمدرضا شجریان
اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال

کریم:
برو پایین خیلی باحاله

.

.

.

.

.

.

باحال باحال باحال باحال باحال باحال

باحال باحال باحال باحال باحال باحال

باحال باحال باحال باحال باحال باحال

باحال باحال باحال باحال باحال باحال

اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
۰۹۱۹۷۸۲۱۴:

نفهم … بی لیاقت … احمق … بی شعور … به کسی میگن که قدر گلی مثل تو رو ندونه!!!

اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
مسهود از بهدشت:
یه روز ۳ تادیوانه ازتیمارستان فرارمیکنند.یکیشون برمیگرده یکیشون میره ساندویچ میخوره یکیشون هم

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

داره این اس ام اس رو میخون

اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
فاطمه از زرند:
تو رو به قیمت جون ؛ به همین یه لقمه نون تو رو به ماه آسمون ؛ به عاشقای بی نشون تو رو به حرمت چشمهات ؛ به همه ی مقدسات ؛ تو رو به خود خدا ؛ به هق هق شبونه هات ؛ قسمت میدم، جوراب هاتو بشو خفمون کردی
اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
محسن:
خیلی پستی

.

.

.

.

و بلندی باید رفت تا به گلی چون تو رسید…!

اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
۰۹۳۸۲۴۱۵۶:

قسمتی از متن موجود نیست

.

.

.

بقیه متن هم موجود نیست

.

.

.

اصلا متنی در کار نیست!
اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
سعید عبادی:

نباید میذاشتم بری… اینجا خیلی جات خالیه… بوی عطرت نمیاد… حس بدی دارم… چون همش فکر می کنم تقصیر من بود… آره نباید سیفون رو می کشیدم

اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
سعید عبادی:
؟

I

D

O

O

B

E

D

O

H

S

F

A

L

A

R

D

A

H

G

N

E

S

M

S

E

Y

E

R

A

S

T

E

R

M

O

O

O

T

A

L

A

H

A

T

,

,

,

از پایین بخون برو بالا!!!
اس ام اس سرکاری ، smsسرکاری جدید ، اسمس سرکاری باحال
۰۹۳۸۵۱۴۲۳:
مهریه جدید امسال : ۱۲۴ عدد نان سنگک طرح قدیم!

آیا میدانید … قلقلک دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخى با اسلحه در حالت رگبار است!

//////////////////////////////
والدین گرامی اینقدر نگین “وقتی ما سن شما بودیم این جورخوب بودیم، اون جورخوب بودیم” مادر بزرگ ها دهن لق تر از چیزین که فکر می کنین !

/////////////////////////////

آیا میدانید بعضی وقتها وجدان مانع ارتکاب گناه نمی شه، فقط گناه رو کوفت آدم می کنه!

*******************

یک عده آن حقیقت روشن را می گویند
یک عده آن حقیقت ناگفته را می گویند
من آن حقیقت ناگفتنی را می گویم
این را:

.

.

.

///////////////////////////
میگن هر کی دوستش خوشگله بهشتیه…. کوفتت بشه که بخاطر من میری بهشت……

////////////////////////////

اگر “ضربه فنی” شدی ، دوباره شروع کن……
“ضربه مغزی” که نشدی……!

//////////////////////

یه ضرب المثل روسی میگه
ilokso nok loobahg maziza
یعنی تو برام عزیزترینی جالب اینکه اگه از آخر هم بخونیش همون معنی رو میده ! ! !

///////////////////////////////

وقتی می خوای یک کاری انجام بدی اول خوب فکر کن… بعد به حرف دلت گوش بده…، بعد به خدا توکل کن…
.
.
.
.
… … .
.
.
.
.
و بعد اون کاری را انجام بده که زنت می گه !

/////////////////////////////////////

لباس ها در آب کوتاه می شوند و برنج ها دراز….در درازای زندگی برنج باش و در پهنای آن لباس…..و اگر عمق این پند را نفهمیدی، بدان که تنها نیستی…

/////////////////////////////////
ببخشید مزاحم شدم… مهرتون تو دلم جا مونده بود… گفتم دنبالش نگردی…

////////////////////////////////
این روزها نانوا ها هم جوش شیرین می زنند… بیچاره فرهاد…

///////////////////////////////
یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!لعنت به این زندگی‌!

///////////////////////
دست از پا خطا کنی تعویض می شوی! همین حوالی کسی شبیه توست!!!

/////////////////////////

تو نمونه ای واقعا نمونه ای باور کن نمونه ای
.
.
.
.
. لطفا فردا قبل از ساعت ۸ خودتو تحویل آزمایشگاه بده

//////////////////////

غضنفر برای بار اول نماز خواند گاوش مرد ، روز دوم نماز خواند الاغش مرد ، روز سوم زنش گفت پیاز نداریم گفت خدا شاهده بلند میشم دو رکعت هم خرج تو میکنم.

/////////////////////////////

به سه نفر آمریکایی و اسراییلی و ایرانی میگن برید یه خرگوش پیدا کنین بیارید . بعد از سه روز هر سه تاشون می آن . به آمریکاییه می گن چطوری خرگوشو پیدا کردی ؟ می گه با ماهواره . به اسرائیلیه می گن تو چطوری پیدا کردی ؟ می گه با استفاده از جاسوسایی که داشتم . به ایرانیه می گن داداش اینی که آوردی که خرسه . ایرانیه به خرسه می گه هر چی پیش من اعتراف کردی به اینا هم بگو . خرسه با گریه زاری می گه به جون مادرم من خرگوشم.

////////////////////////////

زنها مثل ماهی هستند. بدست آوردن آنها آسان و نگهداشتن آنها مشکل است.

//////////////////////
زنان به خوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ کنند ولی به یکدیگر می گویند تا در حفظ آن شریک باشند.

////////////////////////////

یه نفر میشینه تو تاکسی، راننده بهش میگه: داداش دستت لای در گیر نکنه.

اون هم میاد آخر مرام بگذاره، میگه: داداش سرت لای در گیر نکنه

///////////////////////////

احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!



چه غمگینانه می‌پیچید صدای تو درون كوچه‌ی قلبم كه میگفتی؟

نون خشكیه!



**********************



تا حالا دیدی خر پرواز كنه؟ حتما ندیدی، پس سعی نكن پرواز كنی!



*********************



جیك جیك جیك جیك

یكی اضافه كن بفرست واسه جوجه بعدی(طرح سرشماری جوجه های آخر پاییز)



*********************



می دونی فرق توبا پنالتی چیه؟

پنالتی 50 50 گله ولی تو 100 در 100 گلی!



*******************



خیلی پستی

.

.

.

.و بلندی در زندگی وجود دارد!



*********************



تو چرا روز به روز چاق تر میشی؟ میدونی از کجا فهمیدم؟ آخه هر روز جای بیشتری توی قلبم باز میکنی!



********************



تنهای ام با تو، خوشبختی ام با تو، مهربونی ام با تو، سختی ام با تو، تو صحرا با تو، تو دریا با تو، تو اسمون با تو، چیپس جدید با تو!



*********************



آخ پگ پکچ سپیخو کمچچ ووئچج پضصث

.

.

.

تبریک می گم شما تونستید به زبان میمون آنگولایی صحبت کنید



**********************



اس ام اس ورزشی

برو پایین

.

.

.

برو بالا



**********************



دیروز رفتم دكتر گفت اس ام اس خونت كم شده، میتونی برام كاری بكنی؟



***********************



بر بالای برجه میلاد ایسته كرده بودم یكدفه یادت افتادم گفتم یك اس ام اس برایت ویل كنم ببینم حالت چیطور است خوبی ؟ در سلامتی كامیل به سر میبری؟ هو !



***********************



عزیزم اس ام اس زدم تا به تو بگم: در لجن زار دلم تو بهترین قورباغه ای!



***********************



در ماهی تابه عشقت سوختم، بی وفا روغن بریز!



*************************



بلوتوث قلبت رو روشن کن

می خوام تمام وجودمو برات سند کنم

.

ها ها ها

ویروس داشت

الان می میری ....!


پدر:پسرم، چرا از من و مادرت”فاصله”گرفتی؟ چرا با مادرت قهری!


پسر: اگه “فاصله” افتاده، اگه من با ننم قهرم،توکارى با ننم کردى،که فکرشم نمیکردم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بزرگترین فریضه ی ماه رمضان،افطاری دادن است
.
.
.
منتظر تماس شما هستیم!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بابا خیلی دوست دارم

.
.
.
.



کی با تو بود؟گفتم بابا


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چکیده فارســـی و.ا.ن
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:


به همسران خیانت



با خوشگلان مدارا


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

طبق آخرین آمار پر جمعیت ترین جای دنیا
.
.
.
قلب پسرهاست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میخواهم از غم ندینت شکایت کنم




کلکسیون خنده‌ام را به سرقت برده.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی تو نیستی ، نگاهم حوصله نمی کند پایش را از چشمم بیرون بگذارد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

طفلـی به نام شادی
دیریست گمشده است
با چشم‌های روشنِ براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هرکس از او نشانـی دارد
ما را کند خـــبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خـــزر

یه سوال دارم :
چرا روزه رو میگیرن ,
سحر رومی خورن ,
افطار رو میکنن ؟!؟
خب همون سحر رو بگیرن
بخورن
بعدشم….تموم شه دیگه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نرم افزار عشقت توی قلبم نصب شده.
.
.
می خواهم آپدیتش کنم

.
.
.
لطفاْ گوشیتو بذار رو قلبت


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دانشمندان تشخیص دادن علت نود و نه درصداز بی وفایی ها
.
.
.
.

! بی شارژیه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انتقال اعتبار انجام شد

مبلغ: ۲ تا بوس آبدار

کارمزد: ۱ بغل محکم

موجودی جدید : یه عشق شگفت انگیز !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چنگال چیست !؟

وسیله ای بلاتکلیف بر سر سفره غضنفر اینا !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر خیلی چاق بوده

جلو دوستاش می ره رو ترازو ، واسه اینکه ضایع نشه شکمش رو می ده تو !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به سیاوش قمیشی میگن صبحونه چی میخوری !؟

میگه : عسل بانون . عسل بی نون . عسل کیک !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سوال امتحانی غضنفر !

۱۲۴۰۰۰ پیغمبر را نام برده و توضیح دهید !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سری قبلی اس ام اس های سرکاری

در ساحل عشقت ماهی کوچولویی هستم که در انتظاره تو چشم به دور دستها دوختم.

.

.

(مرغ ماهی خوار کجا ماندی)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مرسی خوبم شما خوبی؟ چه عجب یادی از ما کردی.

.

. طرح شرمنده کردن دوستان

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

لذت بخش ترین سکوت ها بعد از خداحافظی با آدم پر حرف ایجاد میشود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جدید ترین پشت نوشته پیکان

تو این دنیای خــر تو خـــر … ، … منم بـنزم …. !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

طرح سوال امتحان غضنفر: پیامبران الولعزم را نام برده و یکی را به دلخواه رسم کنید

‎‏* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

افسر راهنمایی به غضنفر گیر میده میگه گواهینامتو نشون بده
غضنفر میگه جناب سروان مگه نشون دادی که میخوای نشونت بدم

‎‏* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اینم تقدیم به بچه های باحال بندر :

تورا با تـــیغ الـــماس آفریدند

شبیه شــیشه حساس آفریدند
برای اینکه از سرما نمیری

تورا در بندرعــباس آفریدند

‎‏* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو سبزی دائما ، زردی نداری



همیشه گرمی و سردی نداری



زنی و تا ابد در خصلت خویش



زبانم لال ، نامردی نداری


‎‏* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

صد حبه ی نبات و قند تقدیم تو باد



شیرینی پوزخند تقدیم تو باد



تا سفره ی ما کفاف وزنت بدهد



یک گله ی گوسفند تقدیم تو باد


‎‏* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم کرده هوایت نازنینم



فدای بوسه هایت ! نازنینم



تمام صورتت پنکیک پوش است



بگو بوسم کجایت نازنینم


‎‏* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو قانون ریاضیات همیشه یک بعلاوه یک دو نمیشه ،

گاهی اوقات حاصلش میشه یه زندگی با دو تا بچه


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو زیبایی نداری حرف ای زن

همین را گفته و گفتیم ایضا

برای مرد اما وجودت

در این دنیا نیازی نیست دشمن


error بازدید : 70 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (0)

بانه :


شب جمعه نگارم رفته بانه

بياره جنس چيني تا به خانه



نخواهم جنس چيني تاهميشه

خداوندا توي بانه بمانه !!

گاگول :


همه جوهاي دنيا را درودن

هزاران شعر بي معني سرودن ،



به دوش خويش بُردن كوه الوند

فلات خشك را دريا نمودن ،



از انسان خسيس و گاوسيرت !

ز بهر قرض يك تومان ربودن ،



به خرها علم ِ شيمي ياددادن

به علم مردم نادان فزودن ،



بدي هاي تمام مردمان را

به ضرب و زور و با سختي زدودن ،



از آن بهتر به نزد من «رضايي»

كه زير ِ دست ِ يك گاگول بودن !

كجا وآن كجا :


خال مهرويان سياه و دانه ي فلفل سياه

هردو جان سوزند اما اين كجا و آن كجا ؟

«لاادري»



بيت اوّل اين شعر گم شده! هركسي آن راپيدا كرد به اداره اشياي گم شده تحويل بدهد و جايزه اش را بگيرد .

اين يكي از نان خالي سيرو آن يك ازكباب !

هردوتا سيرند ،امّااين كجاو آن كجا ؟



اين يكي زير فشارو آن يكي زير دلار !

هردوتا زيرند، امّا اين كجاو آن كجا ؟



اين يكي پيري است ثروتمندو آن يك لاقبا !

هردوتا پيرند، امّا اين كجاو ان كجا ؟



اين يكي درگيريارو آن يكي درگير كار

هردو درگيرند ،امّااين كجاو آن كجا؟



اين يكي شيري است آدمخوارو آن يك آبكي !

هردوتا شيرند ،امّا اين كجاو آن كجا ؟



عكس «نانسي عجرم»و عكس زن ِ«حاجي صفر »

ازتصاويرند،امّااين كجاو آن كجا ؟



«خواهشا ! صحبت نكن» با اصطلاح ِ«زر نزن» !

از تعابيرند ،امّااين كجاو آن كجا ؟



يك نفرباسكته مُرده ،يك نفرباشاخ گاو !

هردو تقديرند ،امّااين كجاو آن كجا ؟



آفتابه دزدي و از مال مردم اختلاس

هردو تقصيرند،امّااين كجا و آن كجا ؟



دوستان ،«اكبرسبيل» و دايي اش «اصغر چپق»!

از مشاهيرند،امّااين كجاو آن كجا ؟



اين يكي زنجير زن بر گردن آن زنجير عشق !

هردو زنجيرند ،امّااين كجا و آن كجا ؟



خانم «حاجي سليمان »با سگ«حاجي رجب » !

هردومي گيرند ،امّااين كجاو آن كجا ؟



هم تفنگ «حاج اكبر »هم خشاب «مش حسن » !

خالي از تيرند ،امّااين كجاو آن كجا ؟!!

تخم مرغ :


من اين قطعه را ده دوازده سال پيش سرودم و گمان مي كردم به زودي كهنه مي شود ولي متاسفانه هنوز هم اين شعرمصداق دارد :

خروسي گفت بامرغي :«عزيزم

گرانقيمت شده تخمت جديدا !



فداي تو !بدان كه خاك پاتم

وايضا دوستت دارم شديدا» !!

دزدبازار :


خواند شب در«مايه افشار» دزد :

«شد سرازير از در و ديوار دزد »!



ظاهرا مجنون وليكن راهزن !

بوسه مي دزد زروي يار دزد !



خوب مي داني كه وقت دوختن

بُرده از پيراهن و شلوار دزد !



پول در مي آورد وقت فروش

اززمين صاف و ناهمواردزد !



خنده برلب مي زند جيب تورا

موقع روبوسي و ديدار دزد !



چندروزي رفته زندان چون همه

باسند آزادشد هربار دزد!



رفته بودم سالني ديدم كه واي !

مي زند بادوستانش تاردزد !



چندشركت ساخته درهركجا

از فروش «شيشه» و «سيگار»دزد !



آدم بي غيرت و بي عاطفه

آدم لوطي و مردم خوار دزد !



مثل كودك زودگولت مي زند

وقت پند و موقع گفتاردزد !



من نديدم گر شما ديدي بگو

هيچ آويزان شده بردار دزد ؟!



پول مردم را كه خورده دايما

مي خورد «شامپاين» توي «بار» دزد !



رفته بودم بنده جايي ،پيش ِمن

سبزشد ناگاه يك خرواردزد !



پيش ازاينها دزد مخفي مي شده

حال آزاداست درانظاردزد !



شورت يك حاج خانمي را نيمه شب

برد و قايم كرد توي غار دزد !!



ديده ام شب زنده داري مي كند

تا بدزد چيزي از بازار دزد !



زردو لاغر شخص زحمت كش ولي

همچوگاو گنده و پرواردزد !



صبح كه از خانه بيرون مي روم

مي شودروي سرم آوار دزد !



قحبه اي را تور زد دركوچه اي

برد اوراتوي آب انبار دزد !



دايم ازقانون چرادرمي رود

هچمو متن و مطلبي فرّاردزد ؟!



دزدي خودرا چوگيرافتد كند

چون تمام دزدها انكار دزد !!



چون كه تو دزدي، پدر جد ّ تو دزد !

بنده را هم مثل خود انگار دزد !

آب رفته ها :


آن بطري شير آب رفته !

نان ، خامه ، پنير آب رفته !



هرچند كه نمره هاست بالا !

شاگردو دبير آب رفته !



دانشكده و كتاب ودانش !

استاد كبير آب رفته !



هرچيز كه مي خريم امروز

چون آدم پير آب رفته !



آردو شكر و مداد و دفتر

نانوا وخمير آب رفته !



پيدا شده باسن قشنگش !

شلوار« منير» آب رفته !



غرقيده !ميان رشوه و پول !

در زير مدير آب رفته !



سيران همه شير و آبرودار !

انسان فقير آب رفته !



يك مُرده چنين نوشت از قبر

«منكر»وَ«نكير» آب رفته !



شلوارمراببين چگونه

گرديده حقير،آب رفته !



وجدان مرا مپرس اي دوست !

دروضع اخير آب رفته !

قصّه :

قصه شنيدم كه زنش را يكي

مردك ِ ديوانه و غرق شكي !



برد به همراه خرش داد گاه !

گفت كه :«اي قاضي آگاه ، آه !



شاكي ام ازاين خرو اين حالتش !

چشم زنم هست برآن آلتش !



چونكه شودراست وي از پنجره

ديدزند آلت خر يكسره !



آمده ام تاكه طلاقش دهم !

شاكي پرونده من ،اومتهم »!!



گفت به او قاضي بسياردان :

«مردك زن باز خمُش باش ،هان !



تو زده اي ديد به زن ها مُدام

لاس زني موقع حرف و كلام !



گاه شوي مايل ِهمكارخود!

بي خبراز همسرو از يار ِخود !



چون بخورد چشم تو برخانمي

غافلي ازاين كه سري يا دُمي !



اي همه فكرتو جماع و طلاق !

سجده گهت باسن ِ زنهاي چاق !



تو كه خوداز همسرِخود بدتري !

آبروي نوع ِ بشر مي بري !



اي بشرِ موذي و پرادّعا !

هرزه تو و متّهم او ؟ پس چرا؟!



حكمِ من اين است دراين ماجرا !

مردولي فاحشه هستي شما» !!

ترسم نرسي به كعبه :


روزنامه جام جم : مجازات حاجيان معتاد 5تا15سال ممنوع الخروجي





اي حاجي معتاد كه سرگرداني !

جاساز مكن موادرا پنهاني !



اينگونه كه ترياك به ساكت زده اي !

ترسم نرسي به كعبه اي ايراني » ! !

غمم اين نيست :


آنكه سرمايه ي بسيار كلاني دارد

بيست سال است كه يك جفت كتاني دارد !



ظاهرش چندش و درد آوروبسيار كثيف !

باطنش وحشت وآشوب ِ نهاني دارد !!



صاحب «ويلا» و« ژيلا»ست بسازو ينداز !

قشر زحمت كش ِما نيز ژياني دارد !!



غمم اين نيست كه بيمارم و قاطي كردم !

چونكه اين جامعه بسيار رواني دارد !!



خر ِما گرچه خودش فاقد تحصيلات است !

شاداز اين است كه پالان ِ گراني دارد !!



خانمش گرچه خوش اخلاق، ولي مي گويد :

«خانم آن است كه آقاي فلاني دارد »!!



نرسيدست چرا روزي صدساله ي او

اي خدا «حاج حسن »نيز دهاني دارد !!



خانمي را كه دم ِ پارك بلندش كردي !

برحذر باش كه يك شوهر ِ جاني دارد !!



داخل ِ صفحه ي غمناك حوادث ديدم

كشور ما چقَدَر قاتل و زاني دارد !



كارمنداست ولي اهل زدو بند و كلك !

هرچه دارد همه از رشوه ستاني دارد !



زن اومؤمن وخودفاسق و اهل نظراست !

«سوسن »و «نسترن »و«ژاله»،«بماني » دارد !



نچريده است ولي شكرخدامي گويد !

پيرما ذوق ِ همين چشم چراني دارد !



گرچه دزديده و رفته است ،برو دنبالش !

دزدهمدست ِ شما نيز نشاني دارد !!



زاهدانه است اگر زندگي ظاهري اش !

خانه اش كاخ ودر آن آنچه كه داني دارد ،



داخل ِ خانه ي خود حوري و استخرو سونا !

مي و معشوقه ،جكوزي و جناني دارد !!



داخل پارك خلافيدي ! وگيرافتادي !

غلت خوردن پسر خوب مكاني دارد !!

قضيه شوهر هشتم :


خانمي كه هفت شوهر كرده بود

شوهر هشتم به تورش خورده بود


هشتمين شوهر چواورا ديد گفت :

«كارمنداست و بلند و حال ِمفت !



پاك و معصوم است ،چيزي نادر است !

برتنش بيگانه اي نابرده دست !



چشم پاكي اي نگار نازنين

هست چونكه آن نگاهت برزمين »!



بي خبر از اين كه آن انسان نما !

خورده مارو گشته همچون اژدها !



گفت زن پيش ِ خودش خندان و مست :

«شوهرم شو اي خر ِ ظاهر پرست !



تادهانت صاف گردد بعدازاين !

مي گريزي از وطن تا هند و چين !



مي درانم گر بجنبي خشتكت !

مي زنم چاقو به چاك ِ دنبكت !



دارخواهم زد تورا با مهريه !

مي ستانم از تو هي مهر و ديه !



شوهرم شو يك دوروزي بعداز اين

گندي اخلاق ِ زشتم راببين !



ظاهرم شيك است و ناز و بانمك !

باطنم پوسيده است و پركپك »!



اي بسا گردو كه سبز است و تُپُل !

اندرونش خالي است و خاك وخل !!



اي بسا پيراهن ِ شيك و شريف

داخلش انسان بيمار و كثيف !



اي بسا آهن كه رنگ ِ دوده است !

ظاهر ِ آن با طلا اندوده است !



واي اگر روزي طلايش مس شود!

شوهر بيچاره عمرش تس شود !!



اي بسا انسان كه خاك رُس شده !

زن گرفته، كلّ عمرش چُس شده !!



دوستان پايان ندارد اين مقال !

ازدواج است و هزاران قيل و قال !!

error بازدید : 58 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (0)


یک زوج در اوایل 60 سالگی ، در یک رستوران کوچک رومانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان یک پری کوچک سر میزشان ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادار موندید ، هر کدامتان میتوانید یک آرزو بکنین.
خانم گفت: اووووووووووووووووه، من میخواهم به همراه همسر عزیزم ، دور دنیا را سفر کنم.
پری چوب جادوئیش را تکان داد و دوتا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک در دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:خب ، این خیلی رومانتیکه و فقط یکبار در زندگی اتفاق میافته ، خیلی متاسفم عزیزم ولی من آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خود داشته باشم.
خانم و پری سخت ناامید شده بودن ولی آرزو، آرزو دیگه!!!!
پری چوب جادوئیش را چرخاند و .....آقا 92 ساله شد!

سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت:
پدر ومادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛ ولی خواهشی از شما دارم.
رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.

پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم. پسر ادامه داد :
ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست ویک پای خود را از دست داده است، و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهماجازه دهید او با ما زندگی کند.

پدرش گفت: ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است. ما کمک میکنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.
پسر گفت: نه؛ من می خواهم که او در خانه ما زندگی کند آنها در جواب گفتند:
نه؛ فردی با این شرایط مو جب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنى ،دراین هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.

چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه
سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.
پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند.
با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد.
پسر آنها یک دست و پا نداشت !

من خیلی خوشحال بودم.

من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم.

والدینم خیلی کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود.

فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!

اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم.

یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی!
سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت

اگه همین الان 50 هزار تومان به من بدی بعدش حاضرم با تو...

من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم.

اون گفت: من میرم توی اتاق و اگه مایلی بیا پیشم.

وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم..

یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!

پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…!

ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم و هیچکس رو بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم. به خانواده ی ما خوش اومدی..

خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زارکنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد......




قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم.

خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردنآرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، ۱۰ برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم!

خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد.

آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم.

قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰ برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی.

خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پسآرزویش برآورده شد.

بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابرثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند.

خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد.

آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد.

خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!

.

.
.
و مرد دچار حمله قلبی ۱۰ برابر خفیف تر از همسرش شد.

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که 30 سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود. در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابر این کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند. پشت میکروفون قرار گرفته و گفت: 30 سال قبل وارد این شهر شدم. انگار همین دیروز بود. راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت. به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌ و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد. آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهالی محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمانی نیک دارد. در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفون قرار گیرد. در ابتدا از این که تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارم زمانی که پدر پابلو وارد شهر شد، من اولین کسی‌ بودم که برای اعتراف مراجعه کردم ...

مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد، چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد… نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس… از جدول کنار خیابون رفت بالا… نزدیک بود که چپ کنه… اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود، تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه" راننده جواب داد: "واقعا تقصیر تو نیست… امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم… آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم…!"

یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ ( chat ) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.

بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید.

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

حسن نامی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت.
سبب گریه‌اش را پرسیدند، گفت: من مردغریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه می‌کنم
مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند.

شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه می‌کند
گفتند حسن آقا دیگر چه شده؟ حالا که شغل پیدا کردی
گفت: شما همه منزل و ماءوا مسکن دارید و می‌توانید خودتان را از سرما و گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم برای همین بدبختی،گریه می‌کنم.
بار دیگر اهالی ده همت کردند و برایش خانه‌ای تهیه و وی را در آن جا دادند.

ولی شب باز دیدند دارد گریه می‌کند.
وقتی علت را پرسیدند
گفت: هر کدام از شما‌ها همسری دارید ولی من تنها در میان اطاقم می‌خوابم.
مردم این مشکل او را نیز حل کردند و دختری از دختران ده را به ازدواج او در آوردند.

ولی باز شب هنگام حسن آقا داشت گریه می‌کرد.
گفتند باز چی شده، گفت: همه شما سید هستید و من در میان شما اجنبی هستم.
به دستور کدخدا شال سبزی به کمر او بستند تا شاید از صدای گریه او راحت شوند.

ولی با کمال تعجب دیدند او شب باز گریه می‌کند، وقتی علت را پرسیدند
گفت: بر جد غریبم گریه می‌کنم و به شما هیچ ربطی ندارد!!!


تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سایت مارا در چه حدی میبینید
    آیا پسر هستید یا دختر؟
    وب تنهایی

    خرید عینک سایت تنهایی



    خرید شارژ سایت تنهایی


    آمار سایت
  • کل مطالب : 56
  • کل نظرات : 62
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 68
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 103
  • بازدید ماه : 30
  • بازدید سال : 1,317
  • بازدید کلی : 11,983
  • کدهای اختصاصی
    چاپ این صفحه
    عنوان تبليغات متني
    توضيحات تبليغات متني+ادامه توضيحات

    ابزار هدایت به بالای صفحه

    لت

    بیتیبت